![ازدواج در استان خراسان رضوی ازدواج در استان خراسان رضوی](posts/2021/01/04/b2zw8ixuqauoe1yk4cgmzqr39lvombvrhwej6npx.jpg)
سایت ازدواج در استان خراسان رضوی، مشهد با چشمای گرد شده به همسریابی استان خراسان رضوی نگاه کرد.
مامان این بار لبخندی زد و گفت: آقا رضا دوست شمان پس! همسریابی خراسان رضوی با لبخند گفت: بله رضا از رفیقای قدیمی من. همسریابی استان خراسان رضوي خانومم اون روز که اومده بود حوری رو ببینه دیده بود بعدش هم که من واسطه شدم و اومدن خواستگاری. مامانم با لبخند همسریابی خراسان رضوی رو نگاه کرد و گفت: پسرم همسریابی استان خراسان رضوي تا من رو نکشه که ازدواج نمیکنه.
همسریابی استان خراسان رضوي با تاکید مامانم رو صدا زد
رو یکی عیب قد کوتاهی میذاره، به یکی میگه چشمش رنگیِ، به یکی میگه زشتِ. همسریابی استان خراسان رضوي با تاکید مامانم رو صدا زد. مامانم همان طور ادامه داد: راست میگم دیگه سایت همسریابی استان خراسان رضوی توهم سروسامون بگیری من خیالم راحت میشه.
لینک ورود به سایت همسریابی در استان خراسان رضوی که انگار مچ سایت همسریابی استان خراسان رضوی رو گرفته بود روبه مامانم گفت: خانوم مشایخی این دوره زمونه آدم وقتی به یکی دل میبنده رو خواستگارای بیچاره هزار تا عیب میذاره. مثلا من هم یکی رو دوست دارم که اگه بخواد با خانواده میرم خواستگاریش و تمام. مامانم همان طور که لینک ورود به سایت همسریابی در استان خراسان رضوی رو نگاه میکرد گفت: که جواب بله ش رو هم میگیری! لینک ورود به سایت همسریابی در استان خراسان رضوی که چونش گرم شده بود گفت: حتما میگیرم مگه میشه من بخوام و طرف نخواد. مامانم از ته دل خندید و گفت: از دست شما جوونا خیر. سایت همسریابی استان خراسان رضوی و آروینم که انگار زهرماری خورده بودن چون نگاهشون عین زهر بود لامصب ها!
خواستم بلند بشم و ناهار رو و حاضر کنم که مامانم روبه سایت ازدواج در استان خراسان رضوی گفت: سایت ازدواج در استان خراسان رضوی جون تو با آقا سایت همسریابی استان خراسان رضوي اگه زحمتی نیست پاشین سفره رو بندازین حوری سختش. آروین زود از رو مبل بلند شد و گفت: من میندازم. ولی مامانم رو به آروین گفت: من با شما یه کار کوچیک دارم سایت ازدواج در استان خراسان رضوی میندازه.
سایت همسریابی استان خراسان رضوي که از بود ولی مشهد داشت اشکش در میاومد. آروینم بیشتر ترش کرد و اومد کنار مامانم نشست و با چشاش اخطار گونه به سایت همسریابی استان خراسان رضوي نگاه کرد که حواسش رو جمع کنه.
مامانم رو به آروین گفت: آقا آروین راستش عمو و عمه حوری از دستم خیلی شاکین و میخوان شمارو ببینن. منم به دروغ گفتم حوری از قبل شما رو میخواسته وچون پدرش رضایت نداده با شما فرار کرده. ولی خودتون بهتر میدونید که هیچ کسی باور نمیکنه تا شمارو نبینن. بخاطر همین من آخر این هفته یه مهمونی خانوادگی تدارک دیدم که ازت میخوام با حوری حتما بیاین خونمون تا حرف و حدیث ها تموم شه. آروین به فکر فرو رفت وقتی به چشمای مامانم نگاه کرد که التماس توش موج میزد قبول کرد. سفره رو رو زمین انداخته بودن و ما هم رفتیم نشستیم.
مشهد به همسریابی استان خراسان رضوی چی گفته بود
نمیدونم اینبار مشهد به همسریابی استان خراسان رضوی چی گفته بود که همسریابی استان خراسان رضوی اخم کرده بود و بدون هیچ حرفی با غذای تو بشقابش بازی میکرد و مامانمم از دست پختم تعریف میکرد و گفت: حوری خوب یاد گرفتی ها!
حتما واسه آروین زیاد غذا میپزی که دستپختت شده این! آروین با نیشخند من رو نگاه کرد و گفت: آره از وقتی حوری اومده اصلا لب به غذای بیرون نزدم! مامانمم لبخندی زدوگفت: حوری اوایل آشپزیش تعریفی نداشت ولی الان میبینم خیلی خوب شده. آروین با نیشخند ادامه داد: البته بخاطر حضور منِ که آشپزیش خوب شده از بس غذا درست میکنه واسه اونه.
و من رو نگاه کرد. قاشق رو تو دهنم گذاشتم و مزه غذایی که پخته بودم رو چشیدم واقعا خوب شده بود. آروین هم با اشتها میخورد و بهم تیکه مینداخت