![دنبال زن صیغه ای در ایران دنبال زن صیغه ای در ایران](posts/2021/11/16/i3hhpmfndneiljxt8ugv5lmktjdvo1cswyb60g4x.jpg)
معلوم بود رفته مهمونی آخه صدای اهنگ میومد و خیلی بلند بود. ثبت نام در سایت همسریابی هلو رفتم واتساپ و تماس تصویری گرفتم که دنبال زن صیغه ای جواب داد و داشت میخندید. با خنده گفتم: سلام دنبال زن صیغه ای. چه خبره؟ عروسیه انقدر دارید شلوغ میکنید؟ دنبال زن صیغه ای خندید و گفت: عقده ابروهام و انداختم بالا و با تعجب پرسیدم: عقد؟ عقد کی؟
شماره تلفن زن اهل برنامه معلوم بود
شماره تلفن زن اهل برنامه معلوم بود یه صیغه روزانه هول کرده ولی ازدواج موقت تهران ساعتی خودشو جمع کرد و گفت: سایت ازدواج موقت رایگان ببین میخوام یه چیزی بهت بگم. رادوین کلی منتظر تو بود تا بهش بگی حاضری قید معروف بودنتو بزنی ولی هیچ جوابی ندادی، میدونی چیه؟ چهار روز پیش اومد خواستگاری من و منم دیدم کیس خوبیه اره رو گفتم و به خواسته ی خودم و خودش ثبت نام در سایت همسریابی هلو عقد کردیم بهتزده نگاه شماره تلفن زن اهل برنامه کردم. یعنی اگه بگم یه صیغه روزانه حس کردم دنیا دور سرم چرخید دروغ نگفتم دلم گرفته بود و با صدایی که سعی داشتم نلرزه گفتم: شماره تلفن زن اهل برنامه تو چیکارکردی؟
دنبال زن صیغه ای هیچی نگفت و خندید
دنبال زن صیغه ای هیچی نگفت و خندید و خواست حرفی بزنه که ازدواج موقت تهران ساعتی قطع کردم و گوشیو پرت کردم رو صندلی. این چه وضعشه واقعا؟ پوزخندی نشست گوشهی لبم. سعی کردم تا ذهنم رو بکشم بیرون ولی بدجوری دلم شکسته بود؛ خیلی هم بد دلم میخواست الان تا میتونم حرصم و خالی کنم، جیغ بزنم، داد بکشم، گریه کنم، ولی نمیخوام بقیه شکستن منو ببینن اما چه جوری؟ میدونستم الان اشکام ریخته گوشیم و برداشتم و نگاه صفحه ش کردم. حتی دخترعمم هم بهم از پشت خنجر زد، خودش میدونست که آروین رو هنوز دوست داشتم ولی...تو حال خودم بودم که یهو گوشیم از دستم کشیده شد به خودم اومدم دیدم صورتم خیسه نگا ِه پشت سرم کردم و دیدم گوشیم دست متینه و بچه ها هم با تعجب دارن نگاهم میکنن.
اشکام رو پاک کردم و با لبخند گفتم: فکر کنم منتظر من بودید، ببخشید. خب من الان باید با کی کلیپ بگیرم؟ دلم نمیخواست کسی اشکامو ببینه ولی انگار موفق نشدم نگاهی به گوشیم کردم که دست متین بود، ازدواج موقت تهران ساعتی ازش گرفتم که متین گفت: سایت ازدواج موقت رایگان کی بود؟ چرا...چرا گریه میکردی؟ برخلاف دل شکستم لبخندی زدم و گفتم: هیچی بابا، خاک رفته تو چشمم.