رادوین واقعا عین همون روزا دوستم داری؟ هیچی تو دلت تغییر نکرده؟ بلیط هواپیما خارجی نگاه داغش را که تشنگی دلش را فریاد می کشید از صورت بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری گرفت. تغییر که کرده...کمی مکث کرد تا عکس العمل آنلی را بسنجد...اما... جمله اش تمام نشده بود که متوجه ی ناخن های جمع شده ی بلیط هواپیما خارجی فلای تودی روی کیفش شد. اما بیشتر از قبل شده داغ تر از قبل شده، به نظرت یه بلیط هواپیما خارجی ترکیه تشنه سه سال بیشتر تشنه می شه یا نمی شه؟! آنلی گیج از جواب بلیط هواپیما خارجی گفت: مگه من پارچ آبم؟
بلیط هواپیما خارجی فلایتیو با صدای بلندی قهقه زد و پنجه های مردانه اش را دور دستان ظریف آنلی حلقه کرد. پارچ آب نیستی اقیانوس آبی، تموم بشو هم نیستی هر چی بیشتر می بینمت بیشتر تشنه می شم. ماشین که وارد کوچه های نا آشنایی شد آنلی صاف روی صندلی نشست. بلیط هواپیما خارجی ایران ایر کجا می ریم، بگو دیگه دقم دادی. جانِ بلیط هواپیما خارجی ماهان نکنه دق کنی نفس رسیدیم پیاده شو. همین که ماشین مقابل خانه ی ویلایی ایستاد ته دل آنلی چیزی تکان خورد. این جا کجاست؟
بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت قدمی به عقب برداشت
پیاده شو می فهمی زود دیگه سوالی جواب نمی دم. همین که در با ریموت باز شد و بلیط هواپیما خارجی فلایتیو پایش روی سنگ ریزه های حیاط قرار گرفت، بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت قدمی به عقب برداشت. قلبش از سینه اش جدا شده بود و توی دهانش می کوبید شصتش خبر دار شد این جا کجاست. من رو آوردی خونتون؟
بلیط هواپیما خارجی ماهان قرار نبود بدون هماهنگی کاری بکنی من بلیط هواپیما خارجی ایران ایر شرایط رو به رو شدن با مادرت رو ندارم. اصلا الکی گفتم بیا با خانوادت فقط خواستم آرومت کنم خیلی عصبی بودی بلیط هواپیما خارجی ایران ایر دست آنلی را کشید. به مامانم هیوال نیست، چند دقیقه بشین بعدش می برمت خواهش می کنم. سه ساله کچلم کرده اگه نیایی می ره از دخترای اقدس خانوم و اکرم خانوم واسم می گیره ها. بلیط هواپیما خارجی فلای تودی اصلا به جمله ی طنز بلیط هواپیما خارجی نخندید و بیشتر گره اخم هایش ابرو هایش را در آغوش کشید، صورت مهتابی اش رنگ پریده شده بود.
بلیط هواپیما خارجی فلایتیو مامان چرا نمی آیی داخل!
رادوین خواهش می کنم به سختمه. در ورودی که از فاصله دور باز شد صدای زنی را شنید. بلیط هواپیما خارجی فلایتیو مامان چرا نمی آیی داخل! بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری وای زیر لبی گفت و مچ دستش را از دست بلیط هواپیما خارجی ترکیه کشید، کش چادرش را روی سرش مرتب کرد. بعدا به حسابت می رسم جناب محتشم! بلیط هواپیما خارجی ماهان زیر زیرکی خندید و دکمه ی باالی پیراهنش را باز کرد. گفته بودم وقتی می گی جناب محتشم خیلی خوشم می آد؟ ولی این لفظ رو واسه بابام باید به کار ببری نه پسرش! بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت مثل جوجه ی سر به زیری پشت سر بلیط هواپیما خارجی ایران ایر به سمت زن مقتدر و قد بلندی که مقابل در انتظارشان را می کشید راه افتاد. فاصله حیاط تا خانه را نفهمید چه طور طی کرد فقط چشمش کفش های سیاه رنگ بلیط هواپیما خارجی و سنگ ریزه های خاکستری را می دید. سالم مامان روز بخیر