
چشماش عوضی بودنشو داد میزدن، با ترس عقب رفتم، هر قدمی که برمیداشت یه قدم عقب تر میرفتم تا اینکه دیگه فضای خالی پشت سرم حس نکردم لبخند زد، انگار از سر پیروزی... آب دهنمو قورت دادم و خودمو به دیوار پشت سرم چسبوندم... نگاهشو به لبام دوخت و گفت: پروفایل عاشقانه جدید عین همیشه گستاخ، در حالی که میدونی در برابر من هیچی ناخونامو توی دستام فشار دادم و همونطور که سعی میکردم از حال درونیم که آتیش به جونم انداخته بود بویی نبره گفتم: برو کنار خندید، این بار خیلی بلند تر از قبل... دستاشو دو طرف صورتم روی دیوار گذاشت، ترس به تک تک سلولم راه پیدا کرد خندشو قطع کرد و با صدایی که از فرط شادی میلرزید گفت: پروفایل عاشقانه جدید بنظرت اگه آقا پروفایل عاشقانه جدید خاصت این صحنه رو ببینه چیکار میکنه؟ هنوز حتی جملشو از ذهنم نگذرونده بودم که صدای بلند برخورد در به دیوار پشتیش با صدای خش دار پروفایل عاشقانه جدید ست یکی شد.
پروفایل عاشقانه جدید خاص بدون متن با دستای خودش خفت میکنه
که با چشمایی نشسته به خون گفت: پروفایل عاشقانه جدید خاص بدون متن با دستای خودش خفت میکنه مرتیکه ی عوضی سمتش بلند گام برداشت و دست مشت شدشو توی صورت پروفایل عاشقانه جدید خوابوند... تو ُشک بودم و چیزی رو نمیفهمیدم، اصلا نفهمیدم که چی شد.
پروفایل عاشقانه جدید غمگین چجوری پاش به اینجا باز شد
پروفایل عاشقانه جدید غمگین چجوری پاش به اینجا باز شد پروفایل عاشقانه جدید بدون متن هم که انگار تازه به خودش اومده بود مقابله رو شروع کرد... احسان داد زد: احسان چشمای کسی که به زن من کشیده بشه رو درمیارم انگار تازه داشتم به خودم میومدم ؛ سمت پروفایل عاشقانه جدید اینستاگرام که صورت پروفایل عاشقانه جدید بدون متن و ضرب گرفته بود رفتم و کنارش زانو زدم، پروفایل عاشقانه جدید بدون متن کم آورده بود، چشمای پروفایل عاشقانه جدید غمگین قرم ِز قرمز بود، با ترس گفتم: ولش کن پروفایل عاشقانه جدید خاص بدون متن کشتیش... نگاه غضب آلودشو بهم دوخت و داد زد: پروفایل عاشقانه جدید ست پاشو برو بیرون از این خراب شده... نفسمو به زور بیرون دادم و خواستم چیزی بگم که بیخیال پروفایل عاشقانه جدید شد و بازومو توی دستش گرفت... سمت در کشیدم و خواست چیزی بگه که نتونست... بازومو توی دستش فشار داد و همون طور که سعی میکرد از آشپزخونه دورم کنه سوییچ ماشینو سمتم گرفت و بر خلاف قبل با صدای آرومی گفت: پروفایل عاشقانه جدید اینستا برو تو ماشین بشین میام... صدام میلرزید از ترس، از استرس، از نگرانی... با هم بریم، پروفایل عاشقانه جدید خاص، خواهش میکنم... سر و کله ی آرام و آوا و چند نفر دیگه دم در پیدا شد... آرام سمتمون اومد و خواست چیزی بگه که پروفایل عاشقانه جدید اینستا رو بهش گفت: پروفایل عاشقانه جدید خاص دنیزو ببر بیرون...