ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ارزو
ارزو
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
32 ساله از کرج
تصویر پروفایل لادن
لادن
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمیدرضا
حمیدرضا
34 ساله از کرج
تصویر پروفایل امید
امید
43 ساله از اهواز
تصویر پروفایل ملیحه❤️
ملیحه❤️
40 ساله از سمنان
تصویر پروفایل گلستان
گلستان
31 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل هانی
هانی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل میکائیل
میکائیل
28 ساله از چالوس
تصویر پروفایل محمدرضا
محمدرضا
49 ساله از ساوه
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
36 ساله از کرج

يافتن زن صيغه اي چگونه است؟

به هر حال يافتن زن صيغه اي من اگه ندیده هم باشم، این همه کادو من صیغه میشم وسعم بیشتر بود خب.سری تکون دادم که آروم شمرد: یک...دو...سه. چشمام رو که باز کرد.

يافتن زن صيغه اي چگونه است؟ - زن صيغه اي


يافتن زن صيغه اي

برگشت و نگاهی بهم انداخت: جونم؟ بیدار شدی؟ نگاه چپی بهش انداختم. نه هنوز خوابم. بعد هرهر شروع کردم به خندیدن. با اخم نگاهی مراکز صیغه در تهران آیینه بهم انداخت: بچه پرو؛ چقدر هم که خندیدم! پاشو بیا جلو بشین؛ من که رانندت نیستم. با خنده از ماشین پیاده شدم و رفتم جلو نشستم. نگاه زیر چشمی بهم انداخت. میخوام ببرمت یه جایی. با جیغ گفتم: آخ جون! کجا، کجا؟ بگو، بگو. با اخم نگاهم کرد: سر جات بشین. چقدر ورجه وورجه میکنی بچه؛ اه! چیزی نگفتم و ضبط رو روشن کردم يافتن زن صيغه اي آهنگ دلداده پخش شد. دیگه منم ک ًلا بیخیال شدم و با جیغ شروع به خوندن کردم. تا وقتی که برسیم، همونطور با آهنگها بلند بلند میخوندم. امیر هم که قربونش برم فقط میخندید. وقتی ماشین و پارک کرد، نگاهم رو به اطراف گردوندم و گفتم: اینجا دیگه کجاست؟ صبرکن، خودت میای میفهمی. بعد هم از تو داشبورد ماشین، یه پارچهی مشکی برداشت.

میخوام چشمات گروه واتساپ زنان صیغه ای ببندم؛ کولی بازی درنیاری ها!

میخوام چشمات گروه واتساپ زنان صیغه ای ببندم؛ کولی بازی درنیاری ها! سری تکون دادم. وقتی چشمبند رو دور چشمام بست از ماشین پیاده شد و چند لحظه بعد، در سمت من باز شد. دستتو توی دستم بذار. ناخودآگاه یاد یه آهنگه افتادم و خوندم: میخوام باهات برقصم! قهقهای زد و گفت: با منم میرقصی حالا؛ هنوز تو پیاده شو. بعضی جاها که انگاری بلندی یا پلهای چیزی بود دستهاش رو دورم میذاشت و بلندم میکرد. یه چند قدم که گذشت، دستهاش رو پشت سرم گذاشت و بعد از بازکردنش گفت: هر وقت گفتم سه چشمات رو باز کن. سری تکون دادم که آروم شمرد: یک...دو...سه. چشمام رو که باز کردم من صیغه میشم شدت بهت و بغض نگاهی غمدار به امیر انداختم. چطور؟ اون که اصلا ده سال بود ایران نیومده بود! با صدای بغضدارم نگاهی بهش انداختم. امیر؛ چطوری یادت بود؟ خندهی آرومی کرد و گفت: گریه نکن؛ الان فقط باید بخندی. یه خونهی جنگلی کوچیک بود که یه گوشش پر از بادکنکهای صورتی و سفید بود. یه کیک و چندتا جعبهی کادو رو میز بود و آهنگ شادی هم درحال پخش بود. گل رزهای قرمز و سفید، پرپر شده بودن و روی میز و زمین پخش بودن. خونه فقط با نور شمع روشن بود. فضا واقعا رویایی شده بود. همراه امیر رفتم و روی مبل نشستیم. خودمم یادم نبود. امروز تولد من بود؛ من امسال بدون خانوادهام همراه با عموم توی یه خونهای که حتی نمیدونم کجاست داشتم جشن میگرفتم. عزیزم، شمعها گروه واتساپ زنان صیغه ای فوت کن.

بعد از اینکه آرزوی خوشبختی و آیندهی خوب کردم؛ شمعها رو دونه به دونه فوت کردم و خوشحال بودم که حداقل یک نفر به فکرم بوده. نگاهی با لبخند بهم انداخت: کادوهات رو باز نمیکنی؟ دوباره بغض کردم. چرا من اینقدر بیکس شده بودم؟ چرا...چرا...الان باز میکنم. اولین کادو رو يافتن زن صيغه اي بازکردم، چشمام از تعجب شد قد دوتا سکه پونصد تومانی. با بهت صداش زدم: امیر؟ خندهای کرد: جان؟ چه خبره آخه؟ قابل خوشگل خانوم رو نداره؛ حالا بقیشم باز کن ببینم خوشت میاد؟ با خوشحالی، به کادوی تو دستم نگاه کردم. یه گوشی سامسونگ آ هفتاد مشکی! این خیلی خوب بود. انتظارکادو رو دیگه نداشتم! کادوی بعدی رو باز کردم. از خوشحالی جییغ بلندی زدم. چهقدر خوشگل بود! یه جعبهی پر از تاب و شلوارکهای رنگیرنگی! چیزی که حتی توخونه ی بابام نمیتونستم بپوشمشون.

کادوی بعدی گروه واتساپ زنان صیغه ای باز کردم. اینقدر زیاد بودن که نمیدونستم چیکارکنم.

کادوی بعدی گروه واتساپ زنان صیغه ای باز کردم. اینقدر زیاد بودن که نمیدونستم چیکارکنم. یه جعبه ی کوچیک نظرم و جلب کرد. امیر این چیه؟ باز کن؛ خودت میفهمی. کادوپیچی دورش رو که باز کردم؛ من صیغه میشم جعبش معلوم بود طلاست! وقتی درشو باز کردم، برای بارهزارم در روز تعجب کردم. یه گردنبند طلا سفید، که شکل یه پروانه بود. روی بالهای پروانه، پر مراکز صیغه در تهران نگین بود. خب صد درصد قیمتش هم گرونه. دیگه به امیر نگاه نکردم؛ حس میکردم با خودش میگه این دختره چقدر ندیدهست! به هر حال يافتن زن صيغه اي من اگه ندیده هم باشم، این همه کادو من صیغه میشم وسعم بیشتر بود خب. سمت یه پاکت رفتم که روی میز بود. وقتی جعبهی چوبی شکل رو از داخلش بیرون آوردم، روی میز گذاشتم و سمت امیر برگشتم. چرا اینقدر برای من کادو خریدی؟ من که هنوز دو روز نیست باهات بعد از ده سال آشنا شدم. گلم، دوست داشتن که به این چیزها نیست. بعضی وقتها باید صبر کنی تا دلیل خوبیها گروه واتساپ زنان صیغه ای بفهمی.

با اینکه چیزی نفهمیده بودم، سری تکون دادم و جعبه رو از رو میز برداشتم. با باز کردنش از خوشحالی جیغ خفیفی کشیدم. یه جعبه ی نسبتًا بزرگ به شکل قلب يافتن زن صيغه اي توش پر بود از گردنبندها، انگشرها، دستبندها و پابندهای خوشگل. من توی خوابم هم اینقدر زندگیم رو، مخصوصًا روز تولدمو، نمیتونستم رویایی ببینم! با شادی همهی اونها رو روی زمین ریختم و به حالت چهارزانو روی زمین نشستم

مطالب مشابه