ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فرشید
فرشید
48 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل طاهره
طاهره
36 ساله از مشهد
تصویر پروفایل نازی
نازی
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل امین
امین
36 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
27 ساله از سراب
تصویر پروفایل امیرعلی
امیرعلی
32 ساله از زنجان
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
53 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل غزاله
غزاله
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل الهام
الهام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل نجمه
نجمه
35 ساله از رفسنجان
تصویر پروفایل میلاد
میلاد
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل فرشته
فرشته
24 ساله از مشهد

ورود به سایت ازدواج دائم هلو

شما چه نسبتی با خانوم محتشم دارید؟ سایت ازدواج دائم هلو هین این که کارت شناسایی اش را از داخل کیفش در می آورد جواب داد: جسارت بنده رو ببخشید،

ورود به سایت ازدواج دائم هلو - ازدواج


تصویر ورود به سایت ازدواج دائم هلو

شما چه نسبتی با خانوم محتشم دارید؟ سایت ازدواج دائم هلو هین این که کارت شناسایی اش را از داخل کیفش در می آورد جواب داد: جسارت بنده رو ببخشید، خودمو معرفی نکردم من سایت همسریابی دائم هلو محشتشم هستم برادر رها جان، این هم کارت شناسایی م ملاحضه بفرمایید. ناظم با دیدن کارت سایت ازدواج دایم هلود اجازه ی رفتن به سرکلاس را به رها داد.

سایت ازدواج دایم هلو آویزان شد

رها طبق عادت همیشگی از گردن سایت ازدواج دایم هلو آویزان شد و گونه اش را وای داداشی عاشقتم مرسی. سایت ازدواج دائم هلو صورتش را پاک کرد و صورتش را در هم کشید. اه دختر چیکار می کنی؟ تف ایم کردی، دیرم شده ولم کن. به سمت خروجی سالن که می رفت دخترهای وسط حیاط با شیطنت نگاهش می کردند، سری از روی تاسف تکان داد و به سرعت خودش را به راننده ماشین بداخلاق رساند آقا شرمنده همین خیابانو مستقیم برید، می گم کجا پیاده می شم. جلوی انبار که رسید شهرام منتظرش بود. سالم شرمنده شهرام دیر شد. شهرام درحالی که دست سایت همسریابی دائم هلو را میان انگشتانش می فشرد لبخندی زد: شما صاحب اختیاری، اصلا نیا کی جرات داره نفس بکشه؟

مزه نریز زود باش بریم انبار تا لیست برداری کنیم شب شده. سه چهار ساعتی را درگیر لیست کردن دارو ها بود. گردنش خشک شده بود، آن قدر روی کاغذ ها و لب تاب خم بود.

صدای سایت ازدواج دایم هلود پشتش را به صندلی تیکه داد

با صدای سایت ازدواج دایم هلود پشتش را به صندلی تیکه داد. کش و قوسی به بدن خشک شده اش داد، همانند چوب خشک روی صندلی چسبیده بود. بخواد این قسمتم تموم شد، می گم یه ده دقیقه ای استراحت کن، خشک شدی اون قدر من گفتم تو یاد داشت کردی و چک کردی؛ دوباره برگردیم سرکار. سایت ازدواج دائم هلو هم زمان سیگارش را از داخل جعبه طلایی اش درمی آورد و گوشه ی لبش گذاشت از پشت میز بلند شد وبه سمت خروجی رفت: یک بار توی عمرت حرف درست رو زدی، من می رم بیرون این جا بکشم به قول تو داروها فاسد می شن.

اونی که فاسد می شه ریه های بیچاره و بی زبون خودته طفلک ها زبون داشتن داد می زدن از دست تو. سایت همسریابی دائم هلو بدون توجه به حرف های همیشگی شهرام دنبال فندکش می گشت که یادش آمد داخل داشتبورد ماشین مانده، مسیرش را به سمت ماشین کج کرد. دستش روی دستگیره در بود که کسی روی شانه اش زد، همین که چرخید، چشمش روی صورت کریه سپهر قفل شد: به به شازده! سایت ازدواج دایم هلو خودش را به کوچه علی چپ زد: شما؟ سپهر یک تای ابرویش را بالا انداخت. نشناختی؟ دزد ناموس! سایت همسریابی دائم هلو عصبی توی صورت شهرام داد زد. حرف دهنت رو بفهم، چی داری می گی؟ حقیقت رو می گم، مگه تو سایت ازدواج دائم هلو محتشم نیستی؟همون که زن منو هوایی کرده؟ سایت ازدواج دایم هلو آرام تخت سینه ی سپهر زد. راتو بکش برو اشتباه گرفتی. از کنار سپهر رد شد که سپهر یقه اش را گرفت. هی کجا راهتو می کشی و میری

مطالب مشابه