ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صبا
صبا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مازیار
مازیار
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل شکوفه
شکوفه
36 ساله از ابهر
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
30 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل محمد
محمد
35 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آزیتا
آزیتا
40 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
22 ساله از تهران
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
41 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل نگار
نگار
34 ساله از قم

ورود به سایت آوا مووی

این که الان و در این ثانیه ها و بازه ی زمانی چه در ذهن آوا مووی پیکی بلایندرز  مقصود خاصی اش میگذرد، ترسناک است. -چرا جواب نمیدی؟

ورود به سایت آوا مووی - مووی


سایت آوا مووی

آوا مووی مانی هیست رکتر شد: -آقا میالدتون چطوره؟

نگاه شاکی آوا موویی که تیز نشسته بود توی قرنیه و عنبیه و عدسی های آوا مووی مانی هیست، کمی مکث کرد و بعد رفت پی پسری که روی اسکوترش داشت حال میکرد. آوا مووی کره خندید.

  1. -چیه؟
  2. خبری نداری ازش یا داری و من رو محرم نمیدونی؟
  3. آوا موویی هم بدجنس شد.
  4. -دومی! آوا مووی کره خوشش نیامد.

آوا مووی آدرس جدید گرفت و به مورچه ای داد

نگاهش را شاکی از قیافه ی عصبانی آوا مووی آدرس جدید گرفت و به مورچه ای داد که داشت از روی تنه ی مخملی درخت باال میرفت و شاخک هایش را تکان میداد.

-من نمیفهمم من االن اینجا چیکار میکنم؟ تو اینجا چیکار میکنی؟ چرا اومدی؟ آوا مووی آدرس جدید با حرص چند قورت از نسکافه را خورد. -اومدم چون فکر میکردم به بودنم نیاز دارین. آوا مووی کره که حس کرد شاپرک در حال پریدن است، مسیر لحنش را تغییر داد: -اون که صد البته. نیاز هست. -نیاز دارین و اینقدر آزار دهنده حرف میزنین؟ آوا مووی ویچر به زور خندید. -من آزار دهنده حرف میزنم یا تو؟ -مگه من چی گفتم؟ مورچه رسیده بود ده سانت باالتر. -الزم نیست بعد از اون عبارت کذایی چیزی بگی. آوا مووی سایت باز خیره شد به چمن های نزدیک نوک کفش آوا مووی ویچر.

-کدوم عبارت؟ مورچه رسید به یک جور برآمدگی که منطقه صعب العبوری به نظر میرسید-آقا میالد و آقای آوا مووی 3. مقایسه شون کن! آوا مووی سایت نگاهش روی همان چمن ها ماند. سکوت پهن شد بینشان و آوا مووی ویچر فکر کرد این سکوت میترساندش.

این که الان و در این ثانیه ها و بازه ی زمانی چه در ذهن آوا مووی پیکی بلایندرز  مقصود خاصی اش میگذرد، ترسناک است. -چرا جواب نمیدی؟ آوا مووی سایت لب زد. زمزمه کرد. خیلی آرام در حالی که داشت به بچه هایی نگاه میکرد که شور بازی در بینشان موج میزد: -من دیگه حرفی ندارم برای گفتن. آوا مووی آدرس جدید کفری شد. گوشه ی چشمش را مالید. حرفی ندارد برای گفتن؛ این یعنی میخواهد برود و باز مرداب سوء تفاهم مدت ها بینشان فاصله بیندازد. گوشه ی چشمش درد گرفت. -نمیخوای علت بیاری؟

  • نمیخوای توضیح بدی یا نه اصال فقط توجیه کنی؟
  • آوا مووی سایت اینبار خندید.
  • -چرا باید توضیح بدم یا توجیه کنم آقای آوا مووی 3 ؟
  • شما از حس من باخبرین.
  • حداقل االن بعد اینکه استراق سمع کردین.
  • بقیه ش دیگه اذیت کردنه.
  • شما از اذیت کردن من لذت میبرین.
  • نمیدونم چرا واقعاً. استراق سمع؟
  • با بهت گفت: -من استراق سمع کردم؟!

داشتی بیخ گوش من اعتراف میکردی. من استراق سمع کردم؟! آوا موویی باز لب زد: -اعتراف؟ من اعتراف کردم؟ آوا مووی آدرس جدید تا نیمی از لیوان را خورد و بالفاصله جواب داد: -آره. اسمش رو چی میذاری؟ من اسمش رو میذارم اعتراف. باز سکوت فضا را پر کرد و آوا مووی مانی هیست دیگر نمیتوانست در برابر سکوت های نا به هنگام و خطرناک آوا مووی پیکی بلایندرز اش منفعل عمل کند و لحنش را زنانه کرد و گفت: »-آوا موویی میمیره براتون.« اگه این اسمش اعتراف نیست، پس چیه؟ بعد هم کامالً بارز و مشخص خندید یا یک جور پوزخندی که نشان موفقیتی بارز باشد

مطالب مشابه