نگو، بگو به امید دیدار... چه فرقی می کنه. وقتی میگی ربات دوست یابی می ترسم دیگه نبینمت. لبخندی زدم و گفتم: به امید دیدار... گوشی رو گذاشتم. بیشتر از یه ماه بود که با فرهاد نامزد بودم. فرهاد به طرز باورنکردنی ای از این رو به اون رو شد و اون فرهاد خشک و جدی وبی احساس تبدیل به یه ربات دوست یابی تلگرام عاشق پیشه و مهربون شد.بعد از نامزدیمون فهمیدم که رابطه ش با همه ی خانمای غریبه انقدر سرد و بی تفاوته.
ربات دوست یابی فارسی بود
اینم یکی از ربات دوست یابی فارسی بود که به زن جماعت رو نمی داد اما ربات دوست یابی تلگرام دلبرگرام دیگه من براش یه فرشته بودم نه یه ربات دوست یابی غریبه. البته بازم ربات دوست یابی ابراز مستقیم نداشت و خیلی معمولی، گاهی هم با بازی با کلمات بهم می فهموند که چقدر دوسم داره.ربات دوست یابی تلگرام بگو مگو فرهاد برام ناآشنا بود آخه همه ی مردای دور و اطرافم با حرف زدن و شوخی و خنده و جلف بازی می خواستن خودشون رو نشون بدن اما فرهاد همیشه سنگین و با وقار رفتار می کرد.انقدر متین بود که گاهی از داشتنش احساس غرور می کردم چون مطمئن بودم که فقط من زندگیشم. همونطور به تلفن خیره بودم که دوباره زنگ خورد، فکر کردم ربات دوست یابی تلگرام دوباره زنگ زده اما وقتی گوشی رو برداشتم صدای خانم میانسالی به گوشم خورد که برام آشنا بود.
با کمی سالم و احوالپرسی فهمیدم که خانم ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان دبیر زیست پارسالم پشت خطه. وقتی صدا رو بطور کامل شناختم با نهایت ادب گفتم: تو رو منو ببخشید خانم سلیمانی، اول بجا نیاورده بودم. با لبخند جواب داد: عیبی نداره دخترم، حتما سرت شلوغه که مارو به کل از یاد بردی، تو که بی وفا نبودی هستی.. تو رو این حرف رو نزنین.مگه میشه شما رو یادم بره. میدونم دخترم.ربات دوست یابی با gps بگو کنکور رو چیکار کردی؟قبول شدی یا نه؟
پزشکی ربات دوست یابی اسان. پس به هدفت رسیدی؟
اختیار دارید، مگه میشه من اون همه زحمات شما رو بی جواب بزارم. پس قبول شدی، ربات دوست یابی تلگرام بگو مگو چی قبول شدی؟ پزشکی ربات دوست یابی اسان. پس به هدفت رسیدی؟با اون ربات دوست یابی تلگرام دلبرگرام و پشتکاری که تو داشتی کمتر از این ازت انتظار نمی رفت. ممنون که روسفیدم کردی. کمترین کاری بود که میتونستم انجام بدم. مزد زحماتت رو گرفتی، من که کاری برات نکرده بودم هر چی بود وظیفه بود.حالا بگو ربات دوست یابی خونه ست؟ بله هستن. پس گوشی رو بده به ربات دوست یابی فارسی کارش دارم.
چشم، چند لحظه گوشی. ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان رو صدا کردم.کنار در آشپزخونه ایستاد و آروم پرسید: چی کار داره؟ شونه هام رو ربات دوست یابی تلگرام دلبرگرام انداختم و گفتم: نمی دونم. مامان به سمتم اومد و گوشی رو از دستم گرفت و بعد از کلی تعارفات گفت: من با آقای فهیم صحبت می کنم بهتون خبر میدم. شستم خبردار شده بود که موضوع از چه قراره اما نمی خواستم به حدس و گمانم اعتنا کنم. ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان گوشی رو گذاشت و با چهره ای درهم سوی ربات دوست یابی گفت: فکر کنم گاومون زاییده. پریشان و نگران پرسیدم: چی شده؟
تو رو برای برادرش خواستگاری کرده. چی؟ شب دوشنبه قراره بیاد خواستگاری البته گفتم که باید با ربات دوست یابی اسان صحبت کنم ولی فکر نکنم فایده ای داشته باشه. چند روز پیش ربات دوست یابی با gps حرف ازدواج تو رو پیش کشید و از اینکه تو تمام خواستگارات رو بدون دلیل منطقی رد کردی چرا؟ ناراحت بود. خب شاید نخوام ازدواج کنم. شما چرا این حرف رو می زنین ربات دوستیابی یزد؟شما که میدونین من انتخاب خودم رو کردم وجز ربات دوست یابی تلگرام به کس دیگه ای فکر اینکه نمیشه دختر، تا جوونی و زیبایی داری همه دنبالتن اما دو فردای دیگه اینجوری نیستی ها.