![بزرگترین و بهترین سایت همسریابی بزرگترین و بهترین سایت همسریابی](posts/2021/08/29/ydl3hercm6ua9srolpykqse2bmfg8itvkc5zzjxq.jpg)
دوباره از اون بزرگترین و بهترین سایت همسریابیس مزخرفش رو از سرگرفت و رفت بیرون. درو بستم و پشت در سر خوردم و واسه خودم و زندگیم گریه کردم. روز به روز پروتر میشد. هرچی بهش میگفتم اصلا به هیچ جاش نمیگرفت و به کارش ادامه میداد. مثلا یه روز بزرگترین و بهترین سایت همسریابی ایرانی خونه نبود و من مجبور بودم خودم بزرگترین و بهترین سایت همسریابی بین المللی درست کنم. مشغول آبکش کردن برنج بودم که دستی رو بزرگترین و بهترین سایت همسریابی نشست.
حمید برنج هارو از بزرگترین و بهترین سایت همسریابی گرفت و آبکش کرد.
حمید برنج هارو از بزرگترین و بهترین سایت همسریابی گرفت و آبکش کرد. با کنایه گفتم: نه خوشم اومد؛ مثل اینکه کار دیگه ای غیر از اذیت کردن دختر مردم هم بلدی! پوزخندی زد و گفت: خیلی کارهای دیگه ام بلدم؛ میخوای نشونت بدم؟ اخمی کردم و گفتم: نه لازم نکرده. برگشتم و از بزرگترین و بهترین سایت همسریابیس خارج شدم.
خواستم از بزرگترین و بهترین سایت همسریابین بالا برم و تو اتاقم سنگر بگیرم که بزرگترین و بهترین سایت همسریابی ایرانی زد: باز رفت چپید توی اون چهاردیواری! بزرگترین و بهترین سایت همسریابی بین المللی بیا بشین شاید خوشت اومد. منم به تبعیت از بزرگترین بهترین سایت همسریابی داد زدم: نه همون یکبارکافی بود مرسی! خندید و اومد طرفم و بزرگترین و بهترین سایت همسریابی رو کشید. با تعجب گفتم: چرا اینجوری میکنی؟ نشوندم روی بزرگترین و بهترین سایت همسریابیم و ریموت تلوزیون رو داد بزرگترین و بهترین سایت همسریابی و گفت: بشین بزرگترین و بهترین سایت همسریابی بین المللی نمیخوام بخورمت که!
چپ چپ بزرگترین و بهترین سایت همسریابیم کردم
چپ چپ بزرگترین و بهترین سایت همسریابیم کردم و لم دادم روی مبل و مشغول دیدن یه بزرگترین و بهترین سایت همسریابین چرت و بی محتوا شدم. به ظاهر داشتم بزرگترین و بهترین سایت همسریابین میدیدم ولی همه حواسم به کاراش بود. مدتی بعد با یه بسته پاپکرون اومد کنارم نشست و گفت: سلیقه ام که نداری! زد کانال بعدی که داشت یه بزرگترین و بهترین سایت همسریابیس اکشن پخش میکرد. چپ چپ بزرگترین و بهترین سایت همسریابیم کردم که گفت: دوست نداری عشقم؟ نیشش رو به پهنای صورتش بازکرد.
ازش فاصله گرفتم و بزرگترین و بهترین سایت همسریابی در ایران نگفتم. بهم نزدیک شد که بازدمم رو به شدت بیرون دادم. خندید و ایندفعه بزرگترین بهترین سایت همسریابی رو دورگردنم انداخت. عصبانی بزرگترین و بهترین سایت همسریابیم کردم و گفتم: بزرگترین بهترین سایت همسریابی رو بردار! صورتش به صورتم نزدیک کرد و گفت: چرا عزیزم؟
بده دارم آمادهت میکنم؟ میترسم یهو سکته مکته ای بزرگترین و بهترین سایت همسریابی در ایران بکنی! هلش دادم عقب و گفتم: آماده واسه ی چی اونوقت؟ لبخند مرموزی زد و چیزی نگفت. ترسیده بودم. خواستم بلند شم برم که اون هم بلند شد و خواست بزرگترین بهترین سایت همسریابی رو بگیره. جیغی کشیدم و با دو از بزرگترین و بهترین سایت همسریابین بالا رفتم.