صدام میلرزید.اشک تو چشام حلقه زده بود. انگشت اشارمو بالا اوردم.میخواستم یه بارم همون طوری که منو میسوزونه با حرفای بی ربطش. منم مثل خودش حرف بزنم.منو باخودت اشتباه نگیر دلیل اینکه الان مت اینجاییم. جنابعالی بودی اگه تو اون روز یه حلقه تو دستت مینداختی یا فقط یه بار میگفتی زن داری الان هیچ کدوم از ما اینجا نبودیم من شاید اجباری افتادم توزندگیت اما...اما چه خواسته چه ناخواسته همسریابی همدم اپلیکیشن زنت بودم و تو منو نادیده گرفتی.
شخصیت خودتو با همسریابی همدم یاب یکی نکن
شخصیت خودتو با همسریابی همدم یاب یکی نکن همسریابی همدم 2 واسه کارم دلیل دارم.و اون هدف همه ماست. اینم یادت باشه که هیچی بین من وتو نبوده که این همه ادای آقابالاسر در میاری.کدوم بار حس کردم شوهرمی و مثل شوهر باهام رفتار کردی. همیشه مثل زنگ تفریح بودم نبودم.؟ اون وقتایی که واست سرگرمی بودم تو زندگی همسریابی همدم یاب بودی.اما دیگه فاییده ای نداره. تو هیچ وقت پاک بودنمو باوز نکردی اینو از حرفات فهمیدم و امروزم جلو اینطوری حرف میزنی که... .
بعد از تو بازم برم سراغ کارم.هه. دادزدم. لعنتی تو حق نداری هرچی تو فکرته به زبون بیاری. از این به بعد من و تو راهمون جداست فکر کردم طرز فکرتو درست کردی اما نه همونی که قبال بودی. هیچ تعهدی نصبت به همسریابی همدم نصب نداشتی و نمیخوام داشته باشی. ما فقط یه کار مشترک داریم اونم 4تیر ماه واسه تموم کردن این رابطه و باهم.بودن اجباری.همون طور که از قبل گفتم تو هیچ وقت منو باور نکردی همسریابی همدم یاب این مدل دوست داشتنتو هیچ وقت نه میخوام نه باور میکنم. این حرف آخرته.
همسریابی همدم اپلیکیشن رفت بیرون با عصبانیت.
با بغض ادامه دادم. آره حرف آخرمه. چون نمیخوام با تو که این ذهنینو ازم داری زندگی کنم. همسریابی همدم تبیان: بچه ها بس کنید. همسریابی همدم اپلیکیشن رفت بیرون با عصبانیت. و داد وحشتناکی زد.و گفت. باشه....باشه. رو زانو افتادمو صورتمو تو دستام گرفتمو زار زار گریه کردم. همسریابی همدم اپلیکیشن رفتم سمت در ورودی در محکم به هم کوبیدم رفتم داخل. من احمق بازم دست رو عشقم بلند کردم. خاک تو سرم زورم به این بدبخت میرسه از پنجره نگاه کرد که دیدم همسریابی همدم تبیان داره همسریابی همدم دانلود رو میاره سمت خونه.
رو شکر این همسریابی همدم تبیان هست و گندتی منو جمع میکنه. درسته از همسریابی همدم دلگیر اما نباید جلو بقیه غرورشو میشکستم خاک تو سرم از خودم متنفر بودم دوست داشتم دستمو قطع کنم بخاطر این سیلی که به همسریابی همدم دانلود زدم. داشت بی راه میگفت. من که خبر از اون همسریابی همدم دوم داشتم اسمش که میاد کفری میشم چه برسه آنی باهاش باشه. با سرعت به سمت پله ها رفتم که بچه ها منو نبینن. در اتاقو بستم اعصابم داغون بود.
منو لعنت کنه با این کاری که کردم.دراز کشیدم رو تخت و با ساعدم چشامو پوشوندم هه همسریابی همدم با یه سیلی واداد نمیدونم چرا دخترا وقتی توجه میبینن عوض میشن من عاشق همسریابی همدم دانلود بود و همسریابی همدم دانلود خودشم اینو میدونست بعد...بعد به من میگه... حرفاش داغونم کرد. مخصوصا اونجایی که گفت قرار ما باشه واسه 4تیر. از همسریابی همدم دلگیر بودم خیلی اون از پنهاون کردن. اینحرفای امروزش بد جوری آتیشم زد میدونم من بد حرق زدم اما همسریابی همدم نباید انقد بی پرده حرف میزد. همسریابی همدم دوم که اشتباهمو قبول کردم و پاش واستادم. تقه ای به در اتاق زده شد. بفرمایید. همون مدلی موندم و هیچ تغییری ندادم به خود. حتما همسریابی همدم تبیان بود. پسر تو معلوم هست.چته.