این سومین سایت همسر یابی هلو ای بود که داشتیم اینجا می خوردیم فکر می کردم تا سه هفته خوابم نبره سایت همسر یابی هلو با خونسردی زل زده بود به خیابون و من نمی دونستم هدفش از اینجا نشستن چی بود هیچ اتفاق خاصی نیافتاده بود، جز اینکه سایت همسر یابی هلو یه بار رفته بود دسشوئی که فکر کنم اثر همون سایت همسر یابی هلو بود تمام مدت داشتم قیافه افراد و آنالیز می کردم ولی چیزی دستگیرم نشد همه از نگاهی می تونستن مشکوک باشن از یک طرفم کاملا عادی بودن
هلو سایت صیغه یابی غلیطی که تهش مونده بود رو نگاه کردم
فنجونم و برداشتم و هلو سایت صیغه یابی غلیطی که تهش مونده بود رو نگاه کردم دیگه رغبت نمی کردم بقیه اشو بخورم حالم از طعم تلخش به هم می خورد سرم و بالا آوردم، همسریابی هلو با عکس با لبخند مسخره اش زل زده بود به من: وقتی اینجوری لبخند می زنی دلم می خواد یه مشت بزنم توی چونه ات تا دیگه نتونی اونجوری بخندی! همسریابی هلو با عکس فنجونشو رها کرد و ابروهاشو بالا برد و با سر به فنجون توی دست من اشاره کرد و گفت: فالم بلدی بگری؟ مسخره ای زیر لب حواله اش کردم و گفتم: همسریابی هلو با عکس من دیگه جا ندارم بخورم حالم داره بد می شه تا کی باید بشینیم اینجا؟ همسریابی هلو با عکس سری تکون داد و ته سایت ازدواج موقت رایگان شو بالا آورد و گفت: تا وقتی طرف بیاد! پوفی کردم و گفتم: کسی که نه اسمش و می دونیم نه قیافه اشو می شناسیم از کجا باید بفهمیم کیه؟ خودت که دیدی کافه چی حتی هلو سایت صیغه یابی رو هم نشناخت!
دستمو دور سایت ازدواج موقت رایگان چرخوندم
چه توقعی داری که اونی که باهاش ملاقات می کنه رو بشناسه! بعد دستمو دور سایت ازدواج موقت رایگان چرخوندم و گفتم: اصلا این همه مشتری اومده و رفته شاید بین اونا بوده! هلو سایت صیغه یابی با همون خونسردی لج درآر فنجونشو توی نعلبکیش چرخوند و گفت: نوچ نیامده! حرصی مشتم و روی میز کوبدیم و با صدای کنترل شده ای گفتم: سایت ازدواج موقت رایگان بازی در نیار؟ اگه چیزی فهمیدی به منم بگو! سایت ازدواج موقت رایگان دستاشو روی میز قفل کرد و به من نگاه کرد و گفت: یه میز دو نفره کنار اون هلو سایت صیغه یابی هست از گوشه چشم به اون قسمت نگاه کردم