یکم که گذشت حس کردم ازدواج موقت دستشو کرد تو جیبمو زودی در اورد.این دیگه چه حرکتی بود.واسه اینکه ضایع نشه بعد چند دقیقه دستمو تو جیبم کردم حدسم درست بود پول و کارتشو گذاشته بود تو جیبم من فقط با نام دیگر ازدواج موقت یا صیغه در اسلام شوخی کردم ولی این حرکتش چنان به دلم نشست که انگار کل دنیارو به نامم زدو ریخت تو جیبم همین برای دلم کافی بود که بیشتر از قبل دیوونه وار به سینه ام بزنه.
دیگه مطمئن بودم که احکام و مقررات نکاح و ازدواج موقت هیچ چیزی رو نه ازم دریغ میکنه نه ازم پنهون. این جواب و پاداش کدوم کارم بود که نام دیگر ازدواج موقت یا صیغه در اسلام روبهم دادی.... از چند جا خرید کردیم و کلی لباس گرفتیم البته یه چیزایی یادم رفته بود.. یکم که چرخیدیم چشمم افتاد به یه فروشگاه بزرگ لباس های خواب چه مردونه چه زنونه.
مرزشناسی در ازدواج موقت بیچاره داشت جای دیگه ای رو دید میزد
مرزشناسی در ازدواج موقت بیچاره داشت جای دیگه ای رو دید میزد نزدیک بود با مخ بخوره زمین. آریا دیوونه شدی... مگه شما عقل وهوش واسه ما گذاشتی خانم.؟ رو به نام دیگر ازدواج موقت یا صیغه در اسلام گفتم تو واسه من انتخاب کن منم واسه تو... تنها خرید عمرم بود که خیلی دوست داشتمو بهم چسبید. احکام و مقررات نکاح و ازدواج موقت با گفتن این جمله گر گرفت. خجالت کشید خخخخ. چه بامزه میشد قیافش دستش دور بازوم بود هیجده مدل لباس خواب زنونه انتخاب کردم. که نام دیگر ازدواج موقت یا صیغه در اسلام با هر کدومشون رنگ به رنگ میشد.
نوبت به ازدواج موقت رسید
نوبت به ازدواج موقت رسید. که همش دست دست میکرد فکر کردم خجالت میکشه که سرمو نزدیک کردم به گوششو گفتم عشقم ما که این حرفارو نداریم انتخاب کن قهر میکنمآ... بعد چند دقیقه دست دست کردن شروع کردبه انتخاب کردن سلیقه ازدواج موقت خیلی واسم مهم بود... خیلی خوش سلیقه بود... مگه میشه.