ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسین
حسین
35 ساله از قم
تصویر پروفایل سایه
سایه
22 ساله از تبریز
تصویر پروفایل محمد
محمد
32 ساله از قم
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پگاه
پگاه
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل باران
باران
21 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از سبزوار
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران

مهریه صیغه محرمیت چقدر است؟

داریم؟ مهریه صیغه محرمیت: آره، داریم تو؟ مهریه صیغه محرمیت نامزدی خنده ی ظریفی کرد و گفت: من چی؟ تو هم میای مگه؟ مهریه صیغه محرمیت نگاه عاشقانه ای به مانی

مهریه صیغه محرمیت چقدر است؟ - صیغه


lمیزان مهریه صیغه محرمیت

مهدیه: یه قورمه پختم؛ انگشتهات رو هم بخوری نه بابا! تو؟ مهریه صیغه محرمیت نامزدی : پس چی؟ عمهت پخته؟ جون، تو کی آشپز شدی؟ مهدیه: از وقتی شوهر کردم. شوهرت فدات. مانی: هوی! از خودت مایه بذار! غلط کردی، شوهرشی دیگه! مهدیه: باز شروع شد. بیا بریم غذا رو بکشم بخور. شما خوردین مگه؟ مهدیه: اوهوم. مهریه صیغه محرمیت نامزدی دوتا ظرف برداشت و یکی رو با خورشت پر از روغن و اون یکی رو با برنج زعفرونی پر کرد. زیتون و ماست و پیاز هم برام گذاشت و با گفتن «نوشجونت بشه» از آشپزخونه بیرون رفت. جدیدًا خیلی گشنه میشدم، نمیدونم چرا؟! دولپی همهی حجم غذا رو خوردم و با شستن ظرفهام، از آشپزخونه بیرون اومدم. مهدیه با دیدنم کنار رفت و تقریبًا به کنار مهریه در صیغه محرمیت رفت. مهدیه: بیا بشین اینجا. سریالش قشنگه، با هم ببینیم. دستت درد نکنه؛ خیلی خوشمزه شده بود. فدات که، نوشجونت بیا بشین سر پا نباش.

همونطورکه کنار مهریه صیغه محرمیت نامزدی مینشستم

همونطورکه کنار مهریه صیغه محرمیت نامزدی مینشستم و لباسم رو مرتب میکردم، گفتم: حالا چه ژانری هست؟ مهریه در صیغه محرمیت ظرف چیپس رو به طرفم گرفت و گفت: عاشقانه، کمدی، رمانتیک! خوشمان آمد! صداش رو زیاد کن ببینیم. مهریه های صیغه محرمیت: چغندر، هنوز شروع نکرده که! مهدیه: اسم فیلمه هم  همون مهریه های صیغه محرمیت: آره، شروع شد. حرف نزن! پس قبل این چی میدیدین؟ مهریه صیغه محرمیت: اون یه فیلم دیگه بود. آهان! باشه. من الان میام. هردو «باشه ای» گفتن و به تیتراژ برنامه نگاه کردن. به آشپزخونه رفتم و چند بسته چیپلت و پفک برداشتم. همراهشون، کمی ماست سبزیجات و سرکه هم برداشتم و بیرون رفتم. پاشین! پاشین! پاشین! مهدیه: اوه! اینها چین؟ قاقالیلی! مهریه های صیغه محرمیت: زن من رو مسخره کردی، نکردی ها! تُحفه ها، بلندشین رو زمین بشینیم، بخوریم و فیلم ببینیم. مهریه صیغه محرمیت: فکر خوبیه.

مهریه در صیغه محرمیت میز رو یکم بده اونورتر؛ آره خوبه، بسه

مهریه در صیغه محرمیت میز رو یکم بده اونورتر؛ آره خوبه، بسه. وسیله ها رو زمین چیدم و کوسن های کوچیک رو برداشتم و با گذاشتنشون رو زمین، خودم هم نشستم و مشغول نگاه کردن فیلم شدم. فیلم جالبی بود!  جاهای طنزش زیاد نبود، ولی قسمت های عاشقانهش خیلی جذاب و کاربردی و واقعی، نشون داده شده بود فیلم تقریبًا سه ساعتی طول کشید تا تموم بشه و ما بتونیم خوراکی ها رو تموم کنیم. با تیتراژ پایانی فیلم، از جام بلند شدم و ظرف های کثیف رو به آشپزخونه بردم. توی ماشین چیدم و خسته از آشپزخونه بیرون اومدم. مهریه در صیغه محرمیت: بازم خوابت میاد؟ اوهوم! مهدیه: خب برو عزیزم بخواب. فردا شب پرواز داریم. داریم؟ مهریه صیغه محرمیت: آره، داریم تو؟ مهریه صیغه محرمیت نامزدی خنده ی ظریفی کرد و گفت: من چی؟ تو هم میای مگه؟ مهریه صیغه محرمیت نگاه عاشقانه ای به مانی انداخت و همونطور که خیره ی اون بود، گفت: من و مهریه های صیغه محرمیت همه جا با همیم، حتی تو جهنم! حالم بهم خورد. الان خوابم میاد؛ ولی فردا تو هواپیما کامل برام توضیح میدین! مفهومه؟ مانی و مهدیه نگاهی بهم کردن و با هم گفتن: بله قربان! خوبه! خوشم اومد، جذبه دارم.

مطالب مشابه