ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سلیمان
سلیمان
43 ساله از فراشبند
تصویر پروفایل باران
باران
21 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهروز
بهروز
56 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمدرضا
محمدرضا
49 ساله از ساوه
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
33 ساله از بجنورد
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل پگاه
پگاه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
48 ساله از تهران

معرفی سایت همسریابی در ترکیه

کانال تلگرام همسریابی ترکیه که سرشو برداشت و متوجه شد.گفت ممنون با شین سلام کردم و رفتم نشستم. سایت همسریابی در ترکیه باشین خیلی سر سنگین رفتار کرد..

معرفی سایت همسریابی در ترکیه - همسریابی


آدرس سایت همسریابی در ترکیه

اگه بدونه مخالفت شدید میکنه.برنامه همسریابی ترکیه اینستاگرام خیلی زرنگ بود میترسیدم لو بریم و دستمونو بخونه نزاره کاری کنیم.. رسیدیم شرکت. شرکت که شرکت نبود.... کانال تلگرام همسریابی ترکیه جلو راه میرفت منو احسانم پشت سرش و عسل و امیرم با هم بودن. رفتیم داخل سايت همسريابي در تركيه رفت سمت اتاقی. فکر کنم اتاق آریو بود.بچه ها چند لحضه اینجا بشینیدمن الان برمیگرد. برنامه همسریابی ترکیه اینستاگرام تنها رفت بیرون.

دوست نداشتم کانال تلگرام همسریابی ترکیه بره بیرون.

دوست نداشتم کانال تلگرام همسریابی ترکیه بره بیرون.دلم شور میزد واسش من دیوونه وار عاشقش بودم. حس خوبی که امروز داشتم این بود که میدونستم سايت همسريابي در تركيه هم منو دوست داره.یه شادی غریبی تو دلم ریخت. بچه ها با هم حرف میزدنو درمورد نقشه اشون من کجام و اینا کجا. چند دقیقه گذشت. کانال تلگرام همسریابی ترکیه اومد تو اتاق گفت بیاین بچه ها و ما همه رفتیم دنبالش جوفوق العاده آرومی داشت هرکی سرش تو کار خودش بود.

وارد یه سالن شدیم هنوز هیچ کی نیومده بود.رو جایگاه ردیف اول نشستیم و آرید رفت رو سن منم تشنم بود رفتم از آب خوری یه لیوان آب بخورم اما قبلش پالتومو در اوردم. این سایت همسریابی در ترکیه هم که امروز همش با این لپ تاپش ور میره. برگشتنی که اومدم سرشو بر داشت انگار تازه متوجه ام بشه داشت نگاهم میکرد اونم با لبخند خاص خودش..از اونجا گفت آنا یه لیوان آب واسه منم بیار. منم لیوان خودم که یکم ازش خورده بودمو خواستم برم دور بندازمو واسه سايت همسريابي در تركيه بیارم که گفت.

همونو بیار حوصله داری برگردی. بیاراونو رو شکر بچه ها داشتن با هم حرف میزدن واگر نه همین احسان دیگه ول کن نبود.رفتم سمتش ولیوان آب وگذاشتم رومیز. ممنون. و مچ دستمو از طرف میز گرفت. آنا بیا اینو ببین اگه نظری داری بگو رو برگه خم شدن ببینمش که دستشو گذاشت رو دستمو. گفت قربون خانم خودم بشم با این لباس پوشیدنش هم شیک پوش هم اینکه حجابشو کنار نزاشته. شروع دستم نوازش کردن.

کانال تلگرام همسریابی ترکیه که سرشو برداشت و متوجه شد

دستمو بیرون کشیدم داشت شین میومد و نگاهی ب  کردمو گفتم هیچ مشکلی نداره همه چی درسته. کانال تلگرام همسریابی ترکیه که سرشو برداشت و متوجه شد.گفت ممنون با شین سلام کردم و رفتم نشستم. سایت همسریابی در ترکیه باشین خیلی سر سنگین رفتار کرد.اما شین. سايت همسريابي در تركيه بابت دیشب ببخشید کارم اشتباه بود دیگه تکرار نمیشه. الان جاش نیست.باشه واسه بعد. شین هم خواست ادامه بده که گفت چند بار یه حرفو تکرار کنم.

شین رو صندلی که رو سن بود نشست. معلوم بود ناراحته.. .. همه اومدنو سالن خیلی شلوغ بود. و سخترانی سایت همسریابی در ترکیه شروع شد که با زبان انگلیسی صحبت میکرد اونقد قشنگ صحبت میکرد که انگار زبان اصلش بود. یه کت و شلوار مشکی با یه شال سرمه ای دور گردنش و با اون عینک همیشگی موقع کارش. پشت سن.واقعا از اینکه عشقمون دو طرفه بود.انگارهمه چیزو داشتم. سایت همسریابی در ترکیه گه گاهی نگاهی به من میکردو لبخند میزد تو دلم به زبون کردی مدام قربون صدقه اش میرفتم.. ..

بعد تموم شدن جلسه من حواسم به  جلو دستم بود که داشتم برسی نهایی میکردم بدم دست احسان کارم که تموم شد منو بچه ها رفتیم سمت یه اتاق. به همراه دو نفر دیگه دوست نداشتم برنامه همسریابی ترکیه اینستاگرام تو دیدم نباشه از شین میترسیدم... وارد اتاق شدیم که کسی نبود.روی صندلی کنار احسان نشستم عصبی بود و داشت به گوشیش نگاه میکرد. خم شوم طرفش و گفتم نه داداش چیزی شده. پس چیه اخمات تو همه و کم حرفی. آنا آذین جواب نمیده. از این میترسم. هیچ جوره ام نمیشه ازش خبر بگیرم سه میشه. نگرانشم امروز کلاس داشته. اما هنوز جواب نداده. آنا میترسم.

مطالب مشابه