ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
21 ساله از کرمان
تصویر پروفایل ماهان
ماهان
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیما
نیما
29 ساله از شهریار
تصویر پروفایل سمیه
سمیه
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
52 ساله از تهران
تصویر پروفایل تیامیس
تیامیس
28 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ساناز
ساناز
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل محمد
محمد
32 ساله از قم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
46 ساله از ساری
تصویر پروفایل محمدرضا
محمدرضا
51 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیدا
شیدا
40 ساله از تهران

مرکز دوست یابی در ایران کجاست؟

صدایش هرلحظه مرکز دوست یابی میرفت. مثل اینکه نمیتوانست بر مراکز دوست یابی غلبه کند آخ مرکز دوست یابی در تهران آخ! مرکز دوست یابی در تهران.

مرکز دوست یابی در ایران کجاست؟ - دوست یابی


مرکز دوست یابی

صدای داد زری چون سوت قطاری که با شتاب عبور میکند پرده گوشم را میلرزاند اما اثرش روی قلبم ماند.

انگار آن قطار دقیقا از وسط قلبم میگذشت. رفته خونه مادرش، شبهای توی کارگاه میخوابه، صد بار به موبایلش زنگ زدم دیگههوی با توام؟ میشنوی؟ مرکز دوست یابی لعنتت کنه مرکز دوست یابی اصفهان!

گند زدی به زندگیم، مرکز دوست یابی قهر کرده جوابم رو نمیده... مرکز دوست یابی در برلین کجاست به سختی از هم باز شد گناه من چیه؟ چرا همه تون حق زندگی دارید، به جز من؟ مگه من آدم نیستم؟

مرکز دوست یابی اصفهان چقدر؟

مراکز دوست یابی که نکردم زنش شدم! هین بلندی کشید. مرکز دوست یابی مرگم بده، چقدر تو پررویی مرکز دوست یابی اصفهان چقدر؟ خبر مرگت میخواستی شوهر کنی خب مگه آدم قحط بود صاف رفتی سراغ مانی؟ فکر دوتا بچه بدبخت من رو نکردی؟ فکر آبروی بابای بدبختت رو نکردی؟ دلم میخواست فریاد بزنم"همیشه فکر شما را کردم که حق زندگی را از خودم گرفتم" اما صدایم در گلو شکست.

بغض مثل دستهای خار راه گلویم را خراش میداد. -مگه بی مرکز دوست یابی در برلین کجاست کردم؟ عاشقش بودم گناه کردم؟ تو دیگه چرا این حرف رو میزنی زری؟ صدایش هرلحظه مرکز دوست یابی میرفت. مثل اینکه نمیتوانست بر مراکز دوست یابی غلبه کند آخ مرکز دوست یابی در تهران آخ! مرکز دوست یابی در تهران تو رو به خاک سیاه بشونه که در به درم کردی، مامان برام رو میگیرن اونوقت تو حرف از عشق میزنی؟

مرده شور اون عشقت رو ببرن. شاید حق با زری بود. راست میگفت عشق برای من همیشه بوده و من دانسته دست به سوی میوه ممنوعه دراز کرده بودم. نیش زبانهای زری تمامی نداشت اما زیر جمله آخرش شکستم. آن چنان که صدای خرد شدن غرور و قلبم را هم زمان باهم شنیدم.

کوچیکتره، مجرده، درس خونده ست، همه چی تمومه، تو عاشقش نشدی، تو مرکز دوست یابی اصفهان مرگت میخواستی عاشق بشی چرا عاشق یکی عین خودت نشدی؟ مانی از تو یه مرکز دوست یابی تلگرام چرب و نرم بودی، مرکز دوست یابی در برلین کجاست کردی ننهش میذاره تو رو با دوتا کره بگیره ؟ خودت رو گول نزن آخه مگه خر گازش گرفته که با تو ازدواج کنه؟

مراکز دوست یابی گوشی تلفن در دستم شل شد

تو رو واسه تفریح و سرگرمیش میخواسته بدبخت، وگرنه کو؟ کجاست این آقای عاشق پیشه؟ چرا سراغت نیومد؟ چرا ننهش رو ول نکرد بیاد مراکز دوست یابی گوشی تلفن در دستم شل شد. فریاد زدم: برو صیغه رو فسخ کن. همه چی تموم بشه بره، اینا هیچی حالیشون نیست نذار این بدبخت من واسه خودت میگم، خبر مرگت مثل مرکز دوست یابی در تهران آدم سرت رو بنداز پایین بیاخفه شو زری!

مانی دوستم داره، شماها مجبورش کردید که من رو بذاره و بره... دو روزی که علی اینجاست شر به پا بشه... شر به پا شود، مرکز دوست یابی در برلین کجاست همه دنیا مقابلم بایستند، مگر مهم است؟ مانی اگر دوستم نداشت، اگر این حرفها ر ا باور داشت، چرا خودش را از من پنهان میکرد؟ چرا یک پیام کوتاه هم در تمام این ده روز از او نداشتم؟ صدای آشنا و خشنی از پشت گوشی تنم را لرزاند. میدونستم تو نمیتونی عین آدم زندگی کنی، به مرکز دوست یابی در تهران این دفعه دیگه میکشمت توله مار! خنده عصبی بلندی سر دادم.

دو سال بود که دیگر حتی صدای علی را هم نشنیده بودم. میای خوب صدات دورگه میشه پس چرا ژاپن بودیم عین مرکز دوست یابی اصفهان مادر زاد صدات دربپا از پشت تلفن نجس نشی مرکز دوست یابی تلگرام داداش! چیه باز صدات رو کشیدی سرت؟ ایران نمیاومد؟ همین یک مرکز دوست یابی تلگرام کافی بود تا انبار باروت علی منفجر شود. 

مطالب مشابه