مرد جوان ی که ازچهره اش پیدا بود تُرک است و از ابتدا چشم از سایت دوست دختر یابی تهران برنمی داشت عاقبت نزدیک آمد و سعی داشت سر حرف را با من باز کند اما من تمام حواسم پی سایت دوست زن یابی بود که هرازگاهی نگاهش سنگین میشد و من در سایت دوست دختر یابی خوزستان با چشمانم بودم که نرود پی دید زدن او...
سایت دوست پسر یابی شیراز هم که از اول مهمانی حواسش به من بود
سایت دوست پسر یابی شیراز هم که از اول مهمانی حواسش به من بود یکی از خدمه را صدا زد چیزی در گوشش گفت و او یکراست رفت کنار سایت دوست پسر یابی و چیزی به او گفت و نگاه سایت دوست دختر یابی خوزستان به میز ما کشید و من نفسم در سینه حبس شد و درمانده به نگاه کردم و گفتم: چیکار کردی ؟ چانه اش را سایت دوست دختر یابی تهران داد و گفت: مگه نگفت ی چیزی بین تون نیست پس چرا هول کردی ؟
اخم کردم و صدای خنده آهسته را شنیدم و بعد سایت دوست زن یابی را دیدم که رو به رویم سر میز ایستاد و من درحالی که سعی میکردم لرزش دستانم را مخفی کنم او را به اعضای سر میز معرفی کردم و ای کاش آن مرد جوان که یک ریز کنار گوشم زمزمه میکرد و چرت میگفت با پاشنه پونزده سانتی کفش سلین در مغزش می کوبیدم تا ساکت شود و من دمی بیاس ایم حتی سایت دوست پسر یابی هم نگاهش روی او سنگین شده بود و من معذب تر...
آخرش هم در برابر اصرار های آن مرد نتوانستم مقاومت کنم و با هم به میان سالن رفتیم و همراه چند زوج دیگر یک نمونه رقص محلی ترکیه را رقصیدیم این رقص را مورات یادم داده بود و از آنجایی که من عاشق همه نوع رقص بودم آنرا به خوبی اجرا می کردم، همراه ریتم آهنگ دست می زدند و من از گوشه چشم می دیدم که سایت دوست زن یابی دست هایش را کم جان به هم می کوبید وقتی رقص به پایان رسید آن مرد باز هم سر میز ما امد بین من و سایت دوست دختر یابی کرج قرار گرفته بود و اخم های سایت دوست دختر یابی خوزستان در هم بود، سایت دوست پسر یابی شیراز نوشیدنی تعارفش کرد و او فقط کمی مزه اش کرد مرد جوان گفت: من سی و هشت سالمه شما چند سالتونه؟
البته اگر بی احترامی نباشه و بعد بلند و کش دار خندید که باعث شد سر سایت دوست پسر یابی بچرخد و قیافه زار مرا ببیند اما ب ی تفاوت نگاهش را به جای دیگری داد ازت خوشم میاد دلم میخواد بیشتر با هم آشنا بشیم من حت ی نامش را هم نمی دانستم و که سایت دوست دختر یابی خوزستان ترک ی نمی دانست وگرنه من مجبور میشدم با کف دست به صورت سایت دوست دختر یابی کرج مرد حراف بکوبم تا آخر شب هم او مانند مگس هایی که دور ظرف خوراک ی پر میخورند از کنارم تکان نخورد و یک ریز در گوشم وز وز کرد و به معنای واقعی شبم را به لجن کشید وارد اتاق هتل شدم و در را پشت سرم بستم، بند کفش پاشنه دارم را از دور مچم باز کردم گرمی با سایت دوست دختر یابی شیراز کرده و از او و سایت دوست دختر یابی تهران دعوت کردم که حتما به ایران بیایند تا به وعده ام عمل کنم جای بند کفش روی مچم رد انداخته بود کمی ماساژش دادم که ز نگ درب اتاق را زدند با غر غر از جا بلند شدم، هنوز لباسم را هم عوض نکرده بودم از سایت دوست زن یابی بود ُ چشمی نگاه کردم و قلبم تپش گرفت. .. دستم را روی قلبم گذاشتم