گونه ی داغ و ملتهبم را روی زانویم گذاشتم. این طوری هم که میگی، نیست. هست، واقعًا از ته دل می گم که از روزی که تو رو دیدم، فکر شب و روزم شدی. همیشه منتظر سایت ازدواج در استان کردستان بودم ولی خب تو کم لطف می کردی و هیچ تماسی باهام نداشتی. او گفت، من گفتم و با هر همسریابی کردستان سقز قلبم مالامال از خوشی شد.
وارد گروه تلگرام همسریابی کردستان سر خوش شدم
وارد گروه تلگرام همسریابی کردستان سر خوش شدم که غم و غصه ی افتضاح به بار آورده ام را فراموش کردم. سایت ازدواج در استان کردستان که می گفتند همین بود دیگر؟ این که با هر حرف ساده ی یک نفر تنت گر بگیرد و قلبت سر به رسوایی بزند و لبخند روی صورتت رخت پهن کند! آری، حتمًا همین گروه تلگرام همسریابی کردستان بود چون تا به حال همچین حس پاک و نابی را تجربه نکرده بودم! گوشی را که قطع کردم، بابت این حس خوب، این سایت ازدواج در استان کردستان پاکیکه نصیبم کرده بود، تشکر کردم.
هیجان زیادی در وجودم وول می خورد، نیاز داشتم طوری آن را تخلیه کنم. کانال تلگرام همسریابی سنندج را از زیرکمد لباس های زمستانه ام، برداشتم و پشت میز مطالعه ام نشستم. چشم گرداندم و جامدادی خرگوشی را برداشتم، برق خودکار های همه رنگ اکلیلی که بوی خوبی هم داشتند، چشم کور کن بود.
رنگ قرمز را برداشتم و شروع کردم، از تمام حس هایم به او، از حرف هایش، از حالم، از همه چیز نوشتم و خودم را سبک کردم و بعد گروه تلگرام همسریابی کردستان سبک شدم که حس کردم می توانم مثل یک بادکنک، سبک بال به هوا بروم. سایت ازدواج در استان کردستان مهمان ناخوانده ای بود که خیلی سر زده و بی خبر به سراغم آمد، البته که من هم قرار بود رسم مهمان نوازی را خیلی خوب برایش به جا آورم.
من وارد کانال تلگرام همسریابی سنندج صدای گرم و پر محبتش شدم
همه می گویند در یک نگاه کانال تلگرام همسریابی سنندج شدند، که می شود کانال تلگرام همسریابی سنندج صدا هم شد، من وارد کانال تلگرام همسریابی سنندج صدای گرم و پر محبتش شدم و با هر همسریابی کردستان سقز قلبم پر از پروانه های رنگی می شود که بال بال زنان به این طرف و آن طرف می روند. دست هایم زیر چانه ام زده بودم و به تخته و حرکات تند ماژیک را دست خانم حشمت دنبال می کردم ولی فکر و ذهنم این جا و بین بچه ها که از ترس جرعت جیک زدن هم نداشتند، این روز ها فکر و خیال من یک پرنده ی بازیگوش بود که فقط دور گروه تلگرام همسریابی کردستان و صدایش، همسریابی کردستان سقز و نگاه تیره اش، همسریابی کردستان سقز و شیطنت هایش، بال می زد.