ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل میثم
میثم
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
28 ساله از ورامین
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل احسان
احسان
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل پریزاد
پریزاد
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آدونا
آدونا
39 ساله از بروجرد

لینک صیغه یابی هلو

دست خودم نبود با تمام وجود می خواستم انتقام همه ی عاشقا رویه جا از صیغه یابی هلو بگیرم. تو این مدت با آرش و ورود به صیغه یابی هلو هم بیشتر آشنا شدم.

لینک صیغه یابی هلو - صیغه یابی


صیغه یابی هلو با تصویر

منت کشی اما نه از این خبرا نیس، اومده بودی میختو محکم بکوبی.نترس دیگه از دستت نمیرم. از رو تاب بلندشد و به چشمام زل زد و گفت: اما صیغه یابی هلو کاری نکرده بودم. ولی تو این یه هفته حتی یه تلفن هم نزدی که ازم خبر بگیری. مطمئنم اگه می مردم هم یه ذره هم ناراحت مگه من کرده بودم.تازه خودت قهر کردی رفتی، من که با کسی دعوا ندارم. نمیشدی. از کنارش رد شدم و روی تاب نشستم و گفتم: بیخود مطمئنی. یعنی برات مهمم؟

با کمی مکث و تردید گفتم: اگه مهم نبودی که زنت نبودم. نرم شد.کنارم نشست و با لحن بچگانه ای پرسید: پس اون همه بی محلی و زجر و عذاب چی بود؟ خب همونطور که میدونی، من یه دختر خوشگل و صیغه یابی هلو و خواستنی ام.زشت بود اگر تو همون دفعه ی اول بهت جواب مثبت می دادم.باید عیارتو می سنجیدم لبخند گرمی زد و گفت: پس خودتم میدونی که چقدر برام عزیزی؟ با سر جواب مثبت دادم که گفت: ورود به صیغه یابی هلو دیگه هیچ وقت این کارو نکن.من دیگه امتحانمو پس دادم هستی.دیگه خودتو ازم نگیر. ناخودآگاه فکرم رو به زبون آوردم و گفتم: کاش هیچ وقت نرفته بودی.

متعجب نگام کرد و با لبخند پرسید: چی؟ به خودم اومدم. دستپاچه شدم و گفتم: هیچی. لبخندی زد و دوباره به آسمون خیره شد. کاش نمی رفت. ورود به صیغه یابی هلو که قسمت من این شده بود کاش هچ وقت نمی رفت.اگه به اون سفر لعنتی نرفته بود زندگی مون زودتر از این شروع شده بود واونوقت من اجازه ی دل بستن به فرهاد رو به خودم نمی دادم.کاش.... یه هفته به امتحانات پایان ترم مونده بود.

عضویت صیغه یابی هلو قانع باشم

تو این مدت، خیلی با خودم کلنجار رفتم تا تونستم بپذیرم که دیگه فرهادی درکار نیست و باید به عضویت صیغه یابی هلو قانع باشم. همه فکر می کردن که رابطه ی بین منو صیغه یابی هلو عاشقانه ست، اما این حس کامال یه طرفه بود.شاهرخ با بزرگواری تمام بهانه گیری های منو تحمل می کرد و عوضش انقدر بهم محبت می کرد که گاهی شرمنده می شدم اما این شرمندگی ها زیاد دوومی نداشت و با بی رحمی تمام باز تیشه به ریشه ی هرچی عاشق بود میزدم.دست خودم نبود با تمام وجود می خواستم انتقام همه ی عاشقا رویه جا از صیغه یابی هلو بگیرم. تو این مدت با آرش و ورود به صیغه یابی هلو هم بیشتر آشنا شدم.

بلاگ صیغه یابی هلو رو درک می کردن

آدمای خوب و با شخصیتی بودن، مهمتر از همه اینکه بیشتر از همه روابط بین منو بلاگ صیغه یابی هلو رو درک می کردن.با اینکه من هیچوقت پیش دیگران نقش یه معشوقه رو برای ورود به صیغه یابی هلو بازی نمی کردم اما عضویت صیغه یابی هلو طوری وانمود می کرد که انگار لیلی و مجنونی م، اما تنها کسی که هیچ وقت سرش کاله نمی رفت آرش بود. همیشه با لحن برادرانه ای سعی داشت نصیحتم کنه.منم خوب گوش می دادم اما عمل نمی کردم. خونه ی آرش بودم.آرش و شاهرخ رفته بودن استادیوم تا بازی استقالل رو تماشا کنن.منم رفته بودم پیش سهیال که تنها نباشه.از قرار معلوم، سهیال هم شدیدا فوتبالی بود و همیشه از اینکه شوهرش به استادیوم می رفت خوشحال بود.می گفت: ما که نمی تونیم تشویقشون کنیم حداقل دوتا نماینده داشته باشیم. ومن اون روز فهمیدم که بلاگ صیغه یابی هلو پای ثابت آرش برای استادیوم رفتنه.

مطالب مشابه