
نیشخند زد... سایت همسریابی دائم هلو انقدر مطمئن نباش تکونی به سر تا پام دادم و گفتم: ولم کن ثبت نام در سایت همسریابی هلو ؛ میخام برم... داد زد: سایت همسریابی دائم هلو لبد ثبت نام در سایت همسریابی هلو که امشب واسه خونه رفتن خودتو داری خفه میکنی به اون عوضی ربطی نداره ؛ ها؟ سکوت کردم و توی دلم به آرتان که باعث این همه دردسر شده بود لعنت فرستادم هلم داد ؛ پشتم محکم به در برخورد کرد و از درد ناگهانیش چشمامو بستم و لبمو زیر دندونم کشیدم... با همون صدای بلندش گفت: سایت همسریابی دائم هلو للمونی نگیر ؛ للمونی نگیر دنیز نذار همینجا با دستای خودم خفت کنم .
سایت همسریابی دائمی هلو که هنوز درگیر ضربه ای بودم
سایت همسریابی دائمی هلو که هنوز درگیر ضربه ای بودم که به کمرم وارد شده بود بازم سکوت کردم و همین سایت همسریابی دائمی هلو جریح تر کرد یه قدم جلو اومد ؛ نگاهمو از ترس از زمین گرفتم و بهش دوختم ؛ رگ گردنش انگاری میخواست منفجر شه با صدایی که تا ده تا خیابون اونور تر هم میرفت گفت: سایت همسریابی دائم هلو این وقت شب میخوای بری پیش اون چه غلطی بکنی که اینجوری واسه رفتنت داری بال بال میزنی؟چی میخوای ازش که واسش ده قلم آرایش میکنی؟سایت همسریابی هلو دائم که همه جوره میخوامت خب بیا خودم حلت کنم تو که انقدر محتاجی دستمو جلوی دهنم گرفتم... انگاری با حرفاش قلبمو از جاش کنده بود... یه لحظه حالم از خودم بهم خورد چی راجع به سایت همسریابی هلو دائم فکر کرده بود؟ نتونستم جلوی اشکامو بگیرم سمتش رفتم و با صدایی که توی گریه هام گم شده بود گفتم: خفه شو عوضی ؛ فکر کردی با کی طرفی؟ سایت همسریابی دائمی هلو اگه بد بودم واسه هر چیز کوچیکی سه ساعت به توی نفهم توضیح نمیدادم ؛ واسه اینکه یه ذره موهام از شالم بیفته بیرون کل روز نمینشستم تو رو قانع کنم که اتفاقی بوده ؛ اگه اونی که تو میگی بودم اصلا یه آدم گیری مثل تو، تو زندگیم جایی نداشت .
اگه هول سایت همسریابی هلو دائم بودم
اگه هول سایت همسریابی هلو دائم بودم وقتی آقاجونم حرفشو پیش می کشید عین مرغ پرکنده خودمو به در و دیوار نمیکوبوندم که بحثش ادامه پیدا نکنه دستمو روی سینم کوبیدم و با صدایی بلند تر از قبل گفتم: اگه این لعنتی واسه تو نمیتپید یه ثانیه هم کنارت نمیموندم روی زمین نشستم و زانوهامو بغل کردم و نالیدم: اونوقت تو میای میگی ثبت نام در سایت همسریابی هلو وقت شب میخوای بری پیش سایت همسریابی هلو دائم چیکار کنی چند لحظه گذشت که گرمای تنشو حس کردم... با حرص خودمو ازش دور کردم و از جام پاشدم... کنار در ایستادم و دستمو روی دستگیرش گذاشتم که تازه یادم اومد که قفله دستامو روی صورتم کشیدم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: بازش کن این درو... از جاش بلند شد و کنارم ایستاد، دستشو سمت صورتم آورد که به شدت پسش زدم و ثبت نام در سایت همسریابی هلو بار بلند تر گفتم: بازش کن این بار اون آروم شده بود و سایت همسریابی دائمی هلو اوج گرفته بودم.