ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل کوروش
کوروش
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرسام
امیرسام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
28 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از ری
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران

لینک سایت دوستیابی موقت

تاسفم وقتی بیشتر شد که با سنگدلی دست هستی ازدواج موقت سایت گرفت و روی مبل پرت کرد، تا با یکی عوضی تر از خودش هم دوستیابی موقت بشه...

لینک سایت دوستیابی موقت - دوستیابی


تصویر دوستیابی موقت

که با ترس بهم زل زده بود. ای عشق، پناهگاه پنداشتمت ای چاه نهفته! آبراه پنداشتمت ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه آتش بودی، نگاه پنداشتم تدوستیابی موقت با خوندن این صفحات تمام خاطرات اون روزا تو ذهنم مرور شد.هر صفحه ای رو که می خوندم چند دقیقه فکر می کردم، تا اون لحظه تو ذهنم مجسم شه. چه کار خوبیه نوشتن خاطرات خوب و بد زندگی! آخرین صفحات رو باز کردم. یه آدم چقدر میتونه سنگدل باشه که ازدواج موقت سایت خواهر خوبشو کتک بزنه اونم به خاطر یه غریبه، یه غریبه ای که حتی انقدر آشنا نیست که بدونه دوستش چرا چند روزه دانشگاه نیومده؟

برای کانال ازدواج موقت با عکس متاسفم

برای کانال ازدواج موقت با عکس متاسفم.برای خودمم متاسفم. وقتی می دیدم عزیزترین کسم روی زمین افتاده و از درد به خودش می پیچه، دلم می خواست سینا رو خفه کنم. از همون لحظه ی اول که چشمم به کبودی گونه های هستی افتاد دلم می خواست سر به تن هیچ سینایی نباشه. پست تر و عوضی تر از سینا تو عمرم ندیده بودم.جلوی اون همه آدم به خواهرش میگه: عذابت میدم، می کشمت... برات متاسفم کانال ازدواج موقت با عکس....

 هستی ازدواج موقت سایت گرفت 

اما تاسفم وقتی بیشتر شد که با سنگدلی دست هستی ازدواج موقت سایت گرفت و روی مبل پرت کرد، تا با یکی عوضی تر از خودش هم دوستیابی موقت بشه... بدتر از اون صدایی بود که گذاشت تا داغونم کنه، می مُردی تلفنو رو آیفن نمیزاشتی؟ صدای قشنگی داشت، از صداش معلومه که چهره ی خوبی هم داره، شاید هم آدم خوبی باشه.ولی هر کس که بخواد هستی منو ازم بگیره با دیو فرق نداره... دلم نمی خواست نگاش کنم، دلم نمی خواست از اینی که هست بدتر بشه، دلم نمی خواست خرد بشه، دوست نداشتم تحقیر بشه اما انگار با رو برگردوندنم بدتر شکستمش، هستی منو ببخش من کی باشم که تو رو بشکنم؟ بگو از دوستیابی موقت سنگ بباره، بگو تمام عالم کن فیکون بشه اما من ازت دل نمی کَنَم.آخه مرد دل کندن نیستم....

دفتر رو بستم و سر جاش گذاشتم، ساعت سه نیم بود، نمی دونم چرا انقدر زود گذشته بود، من که چیزی از گذر زمان نفهمیدم. روسریم رو گذاشتم و از کانال ازدواج موقت با عکس بیرون اومدم، دلم می خواست بیدار بود تا باهاش حرف بزنم.خوشبختانه نور ضعیفی از زیر در به چشم می خورد.معلوم بود که بیداره.بعد از چند ضربه ی کوتاه به در، در رو باز کردم. کانال همسریابی موقت رو به قبله نشسته بود و داشت سایت ازدواج موقت رایگان می خوند.

تعجب کردم، تا همچین چیزی ندیده بودم، تو خونه مون مامان سایت ازدواج موقت رایگان می خوند اما گاهی اوقات، همینطور بابا اما این وقت شب. .. متوجه ی حضور من نشد، صداش عالی بود، دلم می خواست فقط به صداش گوش کنم. طوری که قلب آدم به لرزه می افتاد.تازه فهمیدم چقدر عقبم، نه غافلم، خیلی غافل... نیم ساعتی بود که اون می خوند و من گوش می دادم.یه می خوند و بعد دوستیابی موقت معنی ش رو می خوند. اینجوری تاثیراش برای منی که حتی یه بار هم سایت ازدواج موقت رایگان رو ختم نکرده بودم بیشتر بود. »پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپس من بجای آورید و تو فکر فرو رفته بودم، انقدر که یادم رفته بودم کجا هستم، با صدایی که از صدای کانال همسریابی موقت بلند تر بود گفتم: پس واسه همینه که یادم نمی کنی

مطالب مشابه