
لیوان لتَ های برای خود درست کرد و در حالی که نگاهش به محتویات درون لیوان بود راه اتاقش را در پیش گرفت؛ اما طولی نکشید که با جسمی برخورد کرد و سپس محتویات لیوانش بود که روی طرف مقابلش پخش شد! برخوردشان به یکدگیر و کثیف شدن لباس طرف مقابل و در نهایت صدای عصبی دیجی موویز تلگرام که اکنون به خاطر لباسش بلند شده بود چندین ثانیه بیشتر طول نکشید! دیجی موویز وان در حالی که نگاهش را از لیوان شکسته روی زمین میگرفت به ونوس دوخت و نگاهش کرد. خوبی؟! سریال های سایت دیجی موویز در حالی که اخمهایش به شدت درهم گره خورده بود و نگاهش به مانتو کرم رنگی که حالا لکه ی بزرگی رویش خودنمایی میکرد بود! سرش را بلند کرد و با عصبانیت او را نگاه کرد. سایت جدید دیجی موویز! چرا جلوی پات و نگاه نمیکنی؟! آران که به خاطر لکه ی روی لباسش اندکی شرمنده شده بود با صدای آروم و خونسردی پاسخ داد: متاسفم!
حواسم پرت بود ندیدمت! او که عصبانیتر از آن بود که با معذرت خواهی آرام شود؛ نفس عمیقی کشید و با چهره ای مچاله در حالی که با دستش سعی در پاک کردن مانتوی گران قیمت و زیبایش داشت با همان لحن تندش جواب داد: معذرت خواهیت به چه درد من می خوره؟! حالا من چطوری برم مصاحبه کاری؟! سرش را بلند کرد و باره دیگر به چهره خونسرد آران را که مقابلش ایستاده بود زل زد.
سایت جدید دیجی موویز الان چیکار کنم
سایت جدید دیجی موویز الان چیکار کنم؟! خیره سرم اومدم آراد و ببینم و برم به مصاحبم برسم! دیجی موویز وان نفس عمیقی کشید و تنها به تکان دادن سرش اعتنا کرد و سپس به طرف اتاقش رفت. کاری از دستش ساخته نبود! پس ماندن در کنار آن دختر عصبانی فایدهای نداشت برای همین به طرف اتاقش رفت و همین که دستگیره درب اتاقش را گرفت؛ صدای عصبی دیجی موویز تلگرام از پشت سرش آمد. ببخشید، با شما بودما! سریال های سایت دیجی موویز به سمتش چرخید و باره دیگر چهرهی ونوس را که با آرایش ملایم و زیبایی که کرده بود از همیشه زیباتر به نظر می رسید نگاه کرد و با خونسردی پاسخ داد. بله؟ با چهرهی مچاله و لحن تندش لب به سخن گشود: من چیکار کنم با این وضعیت؟!
با دستش اشارهای به مانتویی که لکهی قهوهای رنگش توی ذوق می زد کرد! آران لباسش را نگاهی سرسری کرد و درب اتاقش را باز کرد و در همان حال گفت: من عذر خواهی کردم بابت اتفاقی که پیش اومد! سایت جدید دیجی موویز با دست راستش مانتو کرم رنگ جلو بازش را گرفت و تکانش داد و پاسخ داد: سایت جدید دیجی موویز تو این لکه رو از بین می بره؟!
سریال های سایت دیجی موویز که با غُر زدنها
سریال های سایت دیجی موویز که با غُر زدنهای دیجی موویز تلگرام حوصلهاش سر رفته بود؛چشمهایش را برای لحظهای روی هم گذاشت و سپس به طرفش رفت و مقابلش ایستاد. الان انتظار چه کاری از من داری؟! میخوایی برات بشورمش؟!
یا مانتو خودم و بهت بدم! سرش را با کلافگی تکان داد و در حالی که یه دستش را درون جیب شلوارش می کرد ادامه داد. من کلکسیون مانتو دارم که از من درخواست کمک داری؟! دیجی موویز تلگرام کلافه نگاهش را از او گرفت و به دیوار خاکستری و سفید اتاق دوخت و با عصبانیت به این اندیشید اکنون چه باید کند؛ ساعتی دیگر ملاقاتی با یکی از کارگردانهای سینما داشت و نمیخواست این موقعیت خوبش را از دست بدهد؛ با عصبانیت به سمت یکی از مبلها رفت و روی آن نشست و به این اندیشید که چه کند! دیجی موویز وان که حرکات او را زیر نظر گرفته بود به سمت میزش رفت و روی صندلیاش نشست