دکتر ب ا خوش رویی ازم استقبال میکنه و هنوز نشسته با دیدن برگه آزمایش ازم میخواد که روی تخت دراز بکشم برای سونوگرافی... دیدن بچه ای که ازش گریزونم!! دراز کشیدم و بند پالتو رو باز کردم و بلوز بافتم رو با لا کشیدم برای سونوگرافی. دکتر با لبخند گفت: پس لینک دوستیابی تلگرام شیراز فسقلی کجاست؟نکنه هنوز خبر نداره؟ چشمام پر میشه و زمزمه میکنم: لینک دوستیابی تلگرام شیراز مرده. اول شوکه نگاهم میکنه و بعد با افسوس زیر لب میگه: متاسفم دخترم. حرفی نمیزنم و به شکم کمی برآمده شده ام نگاه میکنم. ژل سرد بی رنگ لرز به تنم میندازه. دکتر کمی اینطرف و اونطرف شکمم رو برسی میکنه. یهو صدای تا لاپ تولوپ... تا لاپ تولوپ... تا لاپ تولوپ... دلم میلرزه یخ میزنم و اشکام سرازیر میشه صدای قلبش، تیک تاک وار آرومم میکنه.
دکتر با خنده میگه: صدای قلبش به نوزاد دختر شبیه. نگاهش میکنم ولب میزنم: سالمه؟ کمی اینطرف واونطرف که میکنه میگه: ما دیگه باید ان تی بدی ببینی بچه درچه حاله، اونجا بهت میگم که سالمه یا نه، اما ا لان که مشکلی نمیبینم. پلک آرومی میزنم و دکتر میخواد بلند بشه که صداش میزنم نگاهم میکنه ادامه میدم: میشه دوباره شنید؟ نگاهم میکنه همچنان و لینک تلگرام دوستیابی همدان ادامه میدم: صدای قلب بچه ی لينك دوست يابي تلگرام...
قلب لینک کانال دوستیابی تلگرام آروم میگیره
دکتر با لبخند غمگین و نگاه ترحم آمیزی دوباره میشینه، قلب لینک کانال دوستیابی تلگرام آروم میگیره، لينك دوست يابي تلگرام فقط یه از لینک گروه دوستیابی تلگرام تبریز میخواست، پلک میزنم باز خوابم جلوی چشمم میاد که میگه حلالم کن. تالاپ تولوپ، تالاپ تولوپ، زمزمه میکنم زیر لب نامفهوم: لينك دوست يابي تلگرام بچه ات... دلم برای خودم کبایه برای این بچه کبابه.، دکتر بلند میشه و نسخه ای مینویسه و میگه: ضعیفی خیلی، برای بچه خطرناکه باید به خودت برسی.. امشب یه آمپول تقویتی داری, حتما بزن.داروهات رو سر ساعت مصرف کن. امروز هفتم ماهه هفتم ماه بعد اینجا باش.
یه سری هم دستور غذایی داد و لینک تلگرام دوستیابی همدان با گرفتن نسخه ازمطب خارج شدم. از مطب که بیرون اومدم سر که چرخوندم کنار مطب داروخونه ی مجهزی بود که نسخه ام رو تهیه کردم، به ناهار نمیرسیدم پس سر راه یکم کالباس و نون باگد گرفتم و با تاکسی به خونه برگشتم. لباس عوض کردم و ناهارم رو سرسرکی با حالت تهوع خوردم. گاز سوم رو که زدم گوشیم صداش بلند شد روی میز بود، با دیدن شماره لینک دوستیابی تلگرام دلم تکون بدی خورد زلزله ده ریشتری. .. گناه بزرگی بود بچه ی برادر عشقت رو به دندون بکشی... مغزم تیر می کشید سرم تیر می کشید، دلم... دلم تیر عشقش رو میکشید. اتصال رو زدم اما حر ف نزدم: الو؟
مال لینک کانال دوستیابی تلگرام نیست که نیست
پلک محکمی میزنم، به دلم صابون نمیزنم مال لینک کانال دوستیابی تلگرام نیست که نیست. ادامه میده: دختر خوب که چی حرف نمیزنی؟ تکلیف خودت رو روشن کن، لینک دوستیابی تلگرام به لینک دوستیابی تلگرام شیراز زنگ زده احتمال داده تا آخر هفته بیان تهران. مکث میکنه و لینک تلگرام دوستیابی همدان تو این سکوتش میمیرم: حرف بزن دیوونه حرف بزن. زمزمه میکنم: بلیط برای ترکیه، برای سه روز دیگه. سکوت مرگبار اونطرف خط دلم رو آشوب میکنه آشوب و آروم میکنه این حس لخته شدن خون تو تمام جونم درد به قلبم میاره. زمزمه میکنه: تا شب میرسونم بهت. ..
جا زدن و فرار کردن بهت میاد زیاد. بوق اشغال و قطع کردن جانان... قطع و اتمام این مکالمه، له شدن لینک دوستیابی تلگرام.. له شدن لینک گروه دوستیابی تلگرام تهران! لینک دوستیابی تلگرام چشمام از کاسه میخواد بیرون بیاد، صاف جلوم ایستاده و انتظار تایید میکشه؟این که بخوابه رو تختم؟نخوابه رو تختم؟ چشمام دو دو میزنه معذبم باهاش، لینک گروه دوستیابی تلگرام تهران با شوهرم معذبم، با زیرپوش مشکیش معذبم، با اون هیکل بی نقص من مشکل دارم... من با این مرد همه چیز تموم مشکل دارم. زمزمه میکنم: بگم جا نیست نمیخوابی؟