
بازم میخوای درمورد من بدونی؟ برنامه چت دوستیابی سریع جدی نگاهش کرد. دستش را بالا آورد و در همان طور که در هوا تکان میداد. بیتوجه به بیحوصلگی برنامه دوستیابی بچت گفت: آره!
میخوام در موردت بدونم و چیزی که خیلی وقت هست که تو ذهنمه رو بگم.
اگه یادت باشه من یکبار اومده بودم خونهتون!
با کیانمهر بودم برای یکی از برگه ها! معلوم بود پدربزرگت خیلی دوست داره.
اون مؤسسه رو تو مدیریت میکردی؛ ولی الان از اونجا انداختنت بیرون؟! کسی که اون روز به ماشین دست زده بود پدربزرگت بود. واقعا چرا؟ این مدت چیشد؟ برنامه دوستیابی بچت جدی نگاهش کرد. کاغذ خالی کیک را داخل پلاستیک گذاشت و با دست دیگرش چنگی به موهای قهوهایش که ساده کوتاه کرده بود زد.
سوالهای همیشگی برنامه چت دوستیابی سریع
کلافه از سوالهای همیشگی برنامه چت دوستیابی سریع گفت: چرا نرفتی خونه؟ از حرف زدن طفره رفت. سوال را با سوال جواب میداد. برنامه چت دوستیابی جدید عزمش جذب کرده بود تا بفهمد. دلیل پریشانی برنامه دوستیابی بچت چیست. چرا طفره میری؟ یک کلمه بگو تا دست از سرت بردارم. انقدر سخته؟ برنامه دوستیابی بچت بدون نگاه کردن به او گفت: چون توهم با شنیدن حرفهایی که پشت سرمه باورم نمیکنی! حالا فهمیدی؟ تا وقتی به کارام سر و سامون ندم و از خیلی چیزا سر در نیارم بهم حق بده که چیزی نگم.
دانلود برنامه دوستیابی بچت خسته شده بود
نهال که از این حرف های دانلود برنامه دوستیابی بچت خسته شده بود. پوزخندی زد و خطاب به او گفت: یعنی انقدر احمقم که حرف دوستیابی برنامه چت جهانی رو باور نکنم و بچسبم به حرفهای مفتی که پشت سرته؟ ازت ناامید شدم. دانلود برنامه دوستیابی بچت نیشخندی با یاد رفتار خانوادهاش زد. برای اینکه برنامه چت دوستیابی جدید ادامه ندهد.
جوابی داد تا حرف را عوض کند. وقتی اون اوایل مامانم هم، حرفهای برنامه دوستیابی چت همراه رو قبول نکرد و پشت بقیه رو گرفت به نظرت میتونم واقعیت و به تو بگم و باور کنی؟ فقط بدون موقعیت من و تو مشابه هم هست. تو دنبال پدر و مادرتی و برنامه چت دوستیابی در ایران دنبال پنجنفر! خب حالا جواب من و بده چرا نرفتی خونه؟
برنامه چت دوستیابی در ایران کنجکاو شده بود تا بفهمد.
آن پنج نفر چه کسانی هستند؛ ولی ترجیح داد سوال دیگری نپرسد تا دانلود برنامه دوستیابی بچت را عصبی نکند.
تا اسم برنامه چت دوستیابی سریع را میشنود ...
در جواب سوالش چه میگفت؟ که نیما تا اسم برنامه چت دوستیابی سریع را میشنود بی دلیل اسپند روی آتش میشود؟ از پنجره به بیرون که سیاهی مطلق بود نگاه کرد. صدای زن مجدد آمد. «... آزادی».... بعد از دفتر تو با برنامه دوستیابی چت و مت قرار داشتم؛ ولی از وسط راه پشیمون شدم برم.