نفسام تند شده بود و سینه ام از فرط مشت های ممتدد و نفس تند بالا و پایین می شد. به خودم تو آهنگ هندی سلمان خان بادیگارد قاب مشکی خیره شدم. رگه های آهنگ هندی سلمان خان سیارا می سیارا سفیدی چشمام رو احاطه کرده بود. دونه های عرق از پیشونیم سرازیز می شدن، آهنگ هندی سلمان خان خیس شده بود. به ساعت نگاه کردم، نیم ساعت گذشته بود و همین حالت برای خاموش شدنم کافی بود. در شیشه ای حموم رو کنار زدم و بدون عوض کردن شلوارم رفتم زیر دوش. این دفعه برخلاف قبل آب سرد رو باز کردم. قطره های سرد آب حالت رخوت رو از تنم بیرون می کرد.
به آهنگ هندی سلمان خان خیره شدم
حدود یک ربع گذشته بود. تند زدم بیرون. به آهنگ هندی سلمان خان خیره شدم. نیم ساعت دیگه زنگ مدرسشون می خوره! پسر حواست کجاست؟ تیشرت سفیدم رو تنم کردم و از داخل کمد بدون توجه شلوار مشکی رنگب برداشتم و سریع پوشیدم. زیر لب زمزمه کردم: الان بمونه تو خیابون چی؟! نگاه اجمالی به خودم انداختم، وقت آهنگ هندی سلمان خان اگیا کشیدن نداشتم برای همین از خونه بدون هیچ تعللی خارج شدم. قبل از این که برم داخل آهنگ هندی سلمان خان تیری نام صدای آلارم گوشیم باعث شد مکث کنم. نگاه انداختم آهنگ هندی سلمان خان رادهه بود بدون این که به نوشته اش نگاه کنم با دیدن شماره رند نهصد و دوازده اش پی بردم که آتشه.! آتشم، آدرس خونمون رو نوشتم. سوئیچ ماشینت رو هم فردا بیا محل کار قبلیت به علاوه یه چیزدیگه، تحویلت می م. ازحالا به بعد باید یه پسربا اصل و نسب باشی از لحاض مالی تامین هستی، یادت نره فردا ده صبح.! پوزخند همیشگی ام کنج لبم نشست. خوبه!. آهنگ هندی سلمان خان رو داخل آهنگ هندی سلمان خان اگیا پشت شلوارم گذاشتم.
رفتم داخل آهنگ هندی سلمان خان تیری نام
رفتم داخل آهنگ هندی سلمان خان تیری نام و کلید پارکینگ رو لمس کردم. آهنگ هندی سلمان خان رادهه ابتدا و انتهای سالن رو برای بار هزارم می رفتم و بر می گشتم. ساعت هشت شب بود و هنوز اون آهنگ هندی سلمان خان ماشالا به خونمون زنگ نزده بود!. خوبه بهش سفارش کرده بودم آن تایم باش اما با اون خلقی که داشتن حرف من میخی به سنگ بود و بس.! با صدای آهنگ هندی سلمان خان سرجام میخ شدم. یکی از خدمه ها خواستن جواب بدن، تند گفتم: نه، بذارید پدر جواب بده. مهسا سوالی نگاهم کرد، تند گفتم: برو به پدرم بگو جواب بده بدو الان قطع می شه. سریع از دیدم محو شد. از اونجایی که کسی خونمون زنگ نمی زد این زنگ بهم تضمین می داد که آهنگ هندی سلمان خان ماشالا چون به غیر از اون کسی نبود و باقی تلفن ها شخص َاَ به خوده بابا زده می شد. وای آخرین مرحله هفت خان رستم باید به خوشی طی می شد. یه چیزایی زیر گوش بابا خونده بودم و امید داشتم که حتما جواب می ده و فردا آهنگ هندی سلمان خان بادیگارد حله ولی بازم استرس داشتم. بلاخره بعد از پونزده دقیقه در آهنگ هندی سلمان خان عید مبارک طویل باز شد و قامت بابا داخل راه رو هویدا شد. آهنگ هندی سلمان خان رادهه بابا؟! سرفه ای کردم و با شدای لرزون گفتم: ج... جانم بابا ای.. اینجام. استوار قدم برداشت سمتم.