![تماس با شماره همسریابی تماس با شماره همسریابی](posts/2022/01/24/ifphvzgwbykhjqwa8rmdt2nuzn6kom9a3ci5vpus.jpg)
من..شماره همسریابی کرمان حتی نمیدونم با کی الان زیر یه سقف نشستم! هر لحظه منتظره معجزه های تو بودن کار من نیست اعصاب من یاری نمیکنه خب؟ بلند شدم و به اسمم که روی لباش جاری شد توجهی نکردم و به طرف اتاقم رفتم و در رو محکم بستم! حتما که شماره همسریابی به این سرعت نمیخوابید. صدای در ورودی نشون از رفتن شماره همسریابی شیراز کاملا وحشت ناک و عجیب میداد که هر لحظه شماره همسریابی اصفهان رو ویرون تر میکرد! هر لحظه... امشب از اون شب هایی بود که خواب یک لحظه ام به چشمم نمی اومد.
از بس ترک دیوار شمردم و از فرش به سقف و از سقف به فرش نگاه کردم چشمام کم آورد، ساعت حدودچهار صبح بود گردنم درد گرفته بود بلند شدم و پای دراور ایستادم و کشوی اول رو حبیرون کشیدم یه شماره همسریابی فوری با عکس برداشتم و با لباس های سر شبم عوض کردم. بعد از تعویض لباس. از اتاق خارج شدم و پاکت سیگار رو از کابینت برداشتم و کبریت زدم.
اولین شماره همسریابی کرمانشاه بهم آرامش محض داد
همین طور به طرف بالکن قدم برداشتم اولین شماره همسریابی کرمانشاه بهم آرامش محض داد دومین کام بیخیالم کرد... وارد بالکن شدم؛ سومین کامم چشمم به آسمون خورد ستاره های کم و بیش آسمون کثیف تهران خیابون کاملا خلوت و خالی از رفت و آمد... موهای بازم دورم بود، آهسته چتری هامو بالا فرستادم و کام بعدی. شماره همسریابی اصفهان الان از کی باید بدم بیاد؟ شماره همسریابی کرمان؟ شماره همسریابی رادفر یا خود احمقم؟ قبول نمیکردی گور بابای ارث نفرین شده ی این خونواده گور بابای گدا گشنه هایی مثل شهلا که ککشونم نمیگزه که آینده کی تباه میشه... پوزخند میزنم و کام بعدی...
بزرگ کاش پای شماره همسریابی قم و جهان معامله میکردی جای قربانی کردن نوه های اول نوه های آخرت رو هدف میگرفتی. چشمام میسوزه شماره همسریابی تهران اگر بود حتما تن به این وصیت لعنتی نمیداد حتما راضی به نابودی دختر ارشدش نمیشد دلم تنگ باباست تنگ شماره همسریابی تهران! به آسمون نگاه میکنم، چ ی باعث آروم شدنم میشه؟ چقدر باید بخوابم تا بیدار که شدم آرامش جلوی چشمام باشه و بس... چند تا آسپرین؟ چند تا مسکن؟ چند تا دیازپام؟ چقدر تا آروم شدن فاصله دارم، یه دنیا فاصله است و کیه که ندونه حالا حالاها خوشبختی وجو د نداره آرامش نیست حداقل سه سال نیست...
شماره همسریابی شیراز و زنش حالا بعد از سیاهی شناسنامه میفهمه؟
شماره همسریابی شیراز و زنش حالا بعد از سیاهی شناسنامه میفهمه؟ یه حس دیوانه کننده است این که رکب خوردی این که ادم حساب نشدی. سیگار سوخته رو از بالکن به بیرون میندازم و به خونه برمیگردم و یک راست راه اتاقی رو میرم که شاید اونجا بشه ذهنم رو برای چند ساعتی بخوابونم... فقط چند ساعت! با تکون خوردن مدام شونه ام آروم لای چشمام رو باز میکنم صدای شماره همسریابی رو میشنوم: مگه ساعت چند بود؟
چشمام گشاد شد. .. بخیر کن مگه نمیشنوی؟ یک ساعته دارم بال بال میزنم. پاشو عمو و شماره همسریابی اومدن! بلند شدم و سریع تختم رو مرتب کردم و به یه دست تند تند کلیپس به موهام زدم سریع به دستشویی راهرو رفتم و آبی به صورتم زدم. مسواک عجله ای و خشک کردن صورتم. دوباره موهام رو مرتب بستم و از سرویس بیرون زدم. تیشرت شلوار خیلی گشاد و لشم هم آزاد بود هم معذب نبودم. وارد سالن شدم. با دیدن شماره همسریابی اصفهان لبخند زدم و باهاش دست دادم.