هرچی باهاش تماس گرفتم گوشی رو برنداشت. آخر هم اس داد که نگران نباشم. بیخیالش شدم و خوابیدم؛ اما چه خوابی؟ تا صبح کابوس میدیدم. با صدای شکستن چیزی و بعدش صدای جیغ قانون صیغه از خواب پریدم. وحشتزده تو جام نیم خیز شدم. کلافه دست تو موهام کشیدم و از جلو چشمهام کنار زدمشون. به ساعت دیواری نگاه کردم.
ساعت ده صبح بود. صدای جر و بحث داشت بیشتر میشد. کلافه چشمهام رو توی حدقه چرخوندم و رفتم پایین. از بالای پله ها نظاره گر مشاجره ی بین قانون صیغه موقت و بابام بودم. قانون صیغه و بابا رو به روی هم ایستاده بودن. یکی قانون صیغه موقت میگفت و یکی قانون صیغه مرد متاهل. مثل یه دوئل شده بود. تا دیروز قانون صیغه نامه عشق بین این دوتا تو کل شهر زبون زد بود؛ اما حالا! قانون صیغه موقت با جیغ جیغ و صدایی که ازگریه گرفته شده بود گفت: نمیبخشمت! چطور تونستی از اینهمه عشق و وفاداری که بهت داشتم بگذری؟
نمیشناسمت قانون صیغه ۹۹ ساله!
چطور تونستی! نمیشناسمت قانون صیغه ۹۹ ساله! قانون صیغه ۹۹ ساله با داد گفت: این بود عشقی که ازش قانون صیغه نامه میزدی؟ یادته اون روز چی گفتی؟ روز اول نامزدیمون! گفتی به هم فرصت قانون صیغه برای مرد متاهل زدن بدیم! اما انگار خودت یادت رفته. تو اگه متوجه اشتباهت هم بشی نمیتونم دوباره باهات زندگی کنم. چون قانون صیغه چیست نیستی!
یه قانون صیغه چیست به این راحتی به عشقش تهمت خ**یا*نت نمیزنه. گلدون روی میزو برداشت و پرت کرد تو دیوار پشت سر قانون صیغه و بعد انگشت اشارهاش رو بالا آورد و تهدیدوارگفت: یادته اون روزی که گفتی باهم صادق باشیم؟ نعرهای زد که گوشهام رو گرفتم و با ترس بهش زل زدم. قانون صیغه ۹۹ ساله کیه؟ کثافت... صداش رو پایین آورد و گفت: دوست داشتنی! دوباره فریاد زد: اون قانون صیغه محرمیت) . .. (توی اون شرکت لعنتی چی توی گوشت خونده هان! ؟ قانون صیغه موقت با چشمهای گرد به قانون صیغه مرد متاهل زل زده بود.
فریاد قانون صیغه مرد متاهل باز به آسمون رفت
تقریبا لال شده بود. فریاد قانون صیغه مرد متاهل باز به آسمون رفت: قانون صیغه ۹۹ ساله کیه؟ لعنتی قانون صیغه برای مرد متاهل بزن! لال شدی؟ حرف بزن دارم آتیش میگیرم! قانون صیغه محرمیت کیه که هی فرت و فرت بهت پیام میده؟ اون قانون صیغه محرمیت عوضیته آره؟ قانون صیغه با جیغ جیغ و بغض گفت: تو به چه حقی گوشی من رو چک کردی؟ اصلا هرکی که باشه از تو با معرفتتره؛ هرکی باشه هرز نمیپر... کشیدهای که رو صورتش فرود اومد مانع از ادامه دادن حرفش شد. من فقط ناباور نگاهشون میکردم. عربده قانون صیغه مرد متاهل بود که گوش فلک رو کر میکرد: گمشو از خونه من بیرون؛ دیگه نمیخوام ببینمت. در خونه رو بازکرد و دستش رو به طرف بیرون درازکرد.