
اما همین که خواست درب را باز کند، صدای عصبی پدرش از پشت در به گوشش رسید. متعجبانه به صدای پدرش که گویی بر سر شخصی فریاد می زد گوش داد و همین که خواست داخل شود رهام بازویش را گرفت و مانع شد.
آران! به طرف دیجی موویز استرنجر تینگز چرخید و نگاهش کرد. چه خبره؟! دیجی موویز با کی داره دعوا میکنه؟! رهام دور وبرش را نگاهی انداخت و سپس پوفی کرد و با صدای آهستهای پاسخ داد: با داداش دیوانت؛ باز گند زده آران! فکر کنم این دفعه بابات واقعا از ارث محرومش کنه! دیجی موویز stranger things که اکنون متوجه حرفهای رهام نشده بود؛ بازویش را از دست او در آورد و به سمت اتاق پدرش رفت و درهمانحال به رهام گفت: چرا پرت و پلا میگی پسر! ضربهای به در زد و طولی نکشید که صدای فریادهای دیجی موویز آدرس جدید قطع شد و بعد با صدای عصبیاش شخص پشت درب را مخاطب قرار داد. گفتم فعلا نمی خوام کسی رو ببینم! آران نفس عمیقی کشید. پدرش بیش از حد عصبی بود و این یعنی اتفاق بدی افتاده بود!
با صدای آرامی جواب داد: آرانم بابا! دیجی موویز آدرس جدید چندین لحظه مکث کرد و سپس نگاه پر از خشمش را از دیجی موویز که روی مبلی نشسته بود گرفت و به درب اتاقش دوخت. بیا تو پسرم! طولی نکشید که دیجی موویز stranger things درب اتاق را باز کرد و داخل شد و هر دو را نگاه کرد. اتفاقی افتاده؟! صداتون رو همه کارکنا شنیدن! آراد که گویی از آمدن
دیجی موویز پیکی بلایندرز
دیجی موویز پیکی بلایندرز آن هم به موقع خوشحال بود جرعت صحبت کردن را پیدا کرد. منم داشتم به بابا میگفتم همه صدامون و میشنون! آبرومون میره! دیجی موویز استرنجر تینگز بار دیگر به طرف پسر گستاخش چرخید و با خود اندیشید چرا این پسر آنقدر گستاخ و بی پروا است؟! سرش را تکانداد و عصبی به طرف میزش رفت و روی صندلیاش نشست. بذار همه بدونن پسر مهرداد پارسا چه دست گلی به آب داده!
- دیجی موویز stranger things اخمهایش را درهم کرد و آراد را نگاه کرد و شاره ای به او کرد؛ که یعنی باز چه کردی پسر؟!
- صدای دیجی موویز stranger things اجازه نداد تا دیجی موویز آدرس جدید زودتر موضوع را به برادرش بازگو کند؛ بلکه او به کمکش بشتابد!
- اینبار آران هم نمی تونه به دادت برسه دیجی موویز! باید یه فکری برای این بی مسئولیت بکنی!
- دیجی موویز پیکی بلایندرز که اکنون کمی گیج شده بود به طرف مبل های چرم مشکی و سفید رفت و رو به روی آراد نشست.
- بابا میشه توضیح بدین این پسر باز چیکار کرده؟! قبل از این که مهرداد پارسا جوابش را بدهد آراد با چشمان از حدقه در آمده معترض رو به آران گفت: یه جوری حرف نزن که انگار من هیمشه در حال خراب کاریم داداش
دیجی موویز آدرس جدید جوک میگفت
دیجی موویز پیکی بلایندرز خندهی کوتاهی زد و تکیهاش را به پشتی مبل داد. در نظرش دیجی موویز آدرس جدید جوک میگفت؛ زیرا هر بار او دست گلی به آب میداد که تنها دیجی موویز استرنجر تینگز قدرت جمع کردنش را داشت! مهرداد پارسا پروندهای را از روی میز برداشت و به طرف آران گرفت. ببین اینجا چقدر خسارت زده به من! آران از روی مبل بلند شد و پرونده را از دست پدرش گرفت و درحالیکه ایستاده بود شروع به خواندن برگههایی کرد که پدرش به آنها اشاره کرده بود. حق با پدرش بود! دیجی موویز در یکی از قرار دادهایشان با شرکتی که مسئولیت تامین وسایل مورد نیازشان برای اجرای پروژهی ساخت مجتمع تجارتی که به عهده گرفته بودند، ضررمالی بزرگی زده بود و این برای شرکتشان هیچ خوب نبود! سرش را از روی برگهها بیرون آورد؛ چنین اشتباهی را تنها برای پسر بچهای جایز میدانست