
ساعت یک پرواز داره. فقط هم سه تا صندلی خالی داره. یک شب؟ بله. سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری، ظاهرًا تو خل شدی. یک ساعت و نیم دیگه پروازه، من و تو هنوز اینجاییم. سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من: خب پاشو، بر یم وسایلمون رو جمع کنیم. همسریابی آغاز نو ورود ضدحال نزن دیگه. پاشو فردا و امشب مشهدیم. شنبه هم مرخصی وای کانال همسریابی آغاز نو!. .. میگیریم شبش برمیگردیم. از یکشنبه میریم سر کار. باید فکر کنم. فرصت نداریم. باشه، قبوله. ایول. به یه شرطی.
سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من هوفی کشید
سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من هوفی کشید و گفت: چه شرط ی؟ من تا آخر هفته مرخصی میگیرم، چون میخوام برم آبادان. این قرارداد جدید خیلی مهمه تو میخوای یه هفته مرخصی بگیری؟ میخوام تا همسریابی آغاز نو جستجوی کاربران و بابام اونجا هستن برم خانوادم رو ببینم. خیلی وقته که نر فتم.نگارم دستم م باشه من جات میمونم، حاال بیا بر یم. پرستار رو صدا کرد و بعد از باز کردن ِسر یخواستیم پول بیمارستان رو حساب کنیم که گفتن همون دوتا همسريابي آغاز نو حساب کردن. تمام وسایلم رو جمع کردم و بعد از شستن صورتم آماده شدم.
دسته ی چمدونم رو توی دستم گرفتم و به جعبه ی کنار تخت نگاه کردم. از وقتی که همسریابی آغاز نو ورود آورده بودش، بازش نکرده بودم. توی دستم گرفتمش و بعد از قفل کردن خونه رفتم پایین. به سمت میز آقا همسريابي آغاز نو رفتم و گفتم: آقا همسریابی آغاز نو! سالم همسريابي آغاز نو، خیر باشه جایی میری؟ بله، دارم میرم مشهد. خوشا به سعادتت دخترم، ما هم یادت نره. لبخندی زدم و گفتم: حتمًا. آقا همسریابی آغاز نو میشه لطفًا فردا صبح این جعبه رو پست کنید به این آدرس؟ حتمًا دخترم، کجا بفرستم؟
آدرس آپارتمان سایت همسریابی آغاز نو ازدواج موقت رو که روی برگه نوشته بودم
آدرس آپارتمان سایت همسریابی آغاز نو ازدواج موقت رو که روی برگه نوشته بودم، به آقا همسریابی آغاز نو دادم و گفتم: به این آدرس، اسم اون شخصی که باید جعبه رو بگیره هم نوشتم. چشم همسريابي آغاز نو. ممنون. از ساختمون خارج شدم و نفس راحت ی کشیدم. این هم از این جعبهی لعنت ی. اوایل دی ماه بود و هوا خیلی سرد بود. پالتوم رو روی هم آوردم و به ساعت گوشیم نگاه کردم. دوازده و ربع بود. خواستم به سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری زنگ بزنم که با نور تاکسی که نزدیکم میشد فهمیدم رسیدش. راننده پیاده شد و چمدونم رو توی صندوق عقب گذاشت. کنار همسریابی آغاز نو جستجوی کاربران نشستم و با بخاری ماشین کمی گرم شدم.