
رو به روی هم ایستادند.. . من رستوران ریحون استانبول تلفن حداقل ۱۵ سانت قدش کوتاه تر بود و لاغر تر دست گذاشتم روپیشونیم تا صحنه رو نبینم! دنیا این جا آدم های با شخصیت رفت و آمد دارن، پس خودت برو بیرون توکه شبیه یه حیوون داری جفتک می ندازی این جا چیکار می کنی؟ رستوران ریحون استانبول برو بیرون تا اون روم بلند نشده کاملیا دست انداخت به یقه شماره رستوران ريحون استانبول و دنیا هم چنگ زد تو موهاش چه وضعی شد! یهو دیدم صاحب رستوران ریحون استانبول داره از درد ناله می کنه و میگه موهامو ول کن.. .
اما دنیا خیلی خیلی وحشیانه داشت بهش نگاه می کرد و با تموم قدرت موهاش رو می کشید! حالا خوبه موهای بلندش جمع بود و گرنه وضع اونم همین می شد.. . از صدای داد های کاملیا فهمیدم که از درد موهاش داره پس میوفته و تا اومد مشت و لگد بزنه رستوران ايراني ريحون استانبول موهاش رو پیچوند و رفت پشت سرش و زانوش رو گذاشت رو کمرش! رستوران ریحون استانبول بیچاره داشت میمرد! سریع دویدم به طرفشون و با هر کدوم از دست هام یکیشون رو کشیدم عقب.. . اما رستوران ریحون استانبول تلفن ول کن نبود و هی براش خط و نشون می کشید! یه وجب قد چه جنگجو هم هست داد زدم: دنیا بسه دنیا آروم شد و سرش رو انداخت پایین و صاحب رستوران ریحون استانبول همون جور که بغض کرده بود گفت:
شماره تلفن رستوران ریحون استانبول کار خوبی می کنی
من دیگه پام رو این جا نمیزارم شماره تلفن رستوران ریحون استانبول کار خوبی می کنی دستمو هول داد کیفش رو برداشت و رفت.. .
برگشتم به طرف رستوران ریحون استانبول تلفن و فقط با تعجب داشتم نگاهش می کردم! که یهو در زدن و این بار صاحب رستوران ریحون استانبول دوید به طرف صندلیش و مثل اول نشست و سرش رو انداخت پایین.. . حمید ترسیده وارد شد و گفت: باربد چیکار کردی این دختره رو باید چه جوابی میدادم! حمید یه نگاه کرد به رستوران ايراني ريحون استانبول که آروم و متین یه گوشه نشسته بود.. . رستوران ریحون استانبول جلوی یه خانم زشته! چه بلایی سرش آوردی؟ هیچی ولش کن گزینه خوبی نبود ردش می کردی چرا اشکش رو در آوردی؟؟ حمید برو ولش کن باشه حمید رفت و در رو بست.. . به شماره رستوران ريحون استانبول نگاه کردم که آروم سرش اومد بالا بهم یه لبخند در حد کشیدن لب هاش زد.
واقعا دختر عجیبی هستی!
چه دلیلی داشت این طوری کتک کاری کنی؟
تقصیر خودش بود که آنقدر داشت به خودش می نازید قرار بود کار کنه نه که عشوه بریزه. از همون اول از دخترهایی که این طوری هستند متنفرم. دفعه اولم نبود که با این دخترای خودشیفته که هیچی نیستن رستوران ايراني ريحون استانبول میشه جمله های طولانی رو همش فارسی انگلیسی می گفت و من اصلا متوجه نمیشدم! اما به احترام مهمون بودنش هیچی بهش نگفتم و یه جور رفتار کردم که انگار اتفاقی نیفتاده.. . آخر وقت کاریم شد و با رستوران ریحون استانبول از باشگاه خارج شدیم.. . هر روز متوجه میشدم که رستوران ریحون استانبول تلفن با همون لباس بیرون می خوابه و میچرخه. یه جورایی ناراحت شدم. بهتر بود براش چندتا لباس می خریدم گناه داشت بیچاره.
بیچاره! یاد اون روزی که کاملیا رو چطور گیر انداخته بود میوفتم ناخودآگاه خندم می گیره! رستوران ايراني ريحون استانبول حوصله داری الان بریم یه کم خرید کنیم؟ شماره تلفن رستوران ریحون استانبول همیشه حوصله خرید رو دارم، اما چه خریدی؟
آدرس رستوران ریحون در استانبول رو بهم بدین
می خوام لباس بخری تا راحت تر باشی باشه اما آدرس رستوران ریحون در استانبول رو بهم بدین وقتی برگشتم بهتون پس میدم برای این که غرورش رو نشکنم گفتم: باشه رفتم به نزدیک ترین پاساژ و بعد از پارک ماشین وارد شدیم.. . داشتیم کنار هم راه می رفتیم.. . با یه اختلاف قد شدید.. .هیکل فیل و فنجونی.. . من آروم و بی آزار.. . اونم شیطون و خطرناک.. . هه این همه سال از همه زن ها دوری نکردم