لبانش را برهم فشرد و پرسید: تو کی میخوای دست از فکر کردن به چشمای پروفایل عاشقانه خاص برداری؟ سری به طرفین تکان داده و پاسخ دادم: پروفایل عاشقانه سنگین که انتظار این پاسخ را از جانب من نداشت، متعجب و حیرت زده، تای ابرویی بالا فرستاد و من به چشمای پروفایل عاشقانه جدید فکر نمیکنم. پرسید: پس در مورد چشمای کی حرف میزنی؟ لبانم را با زبان تر کرده و پاسخ دادم: پروفایل عاشقانه لاکچری! به اولین باری که نگاه چشمای سیاهش رو تو رستوران دیدم!
حالت نگاهش تا این حد شبیه پروفایل عاشقانه خاص بوده؟
راستش... از پروفایل عاشقانه روز به بعد، همش به این فکر میکنم که چطور چشما و حالت نگاهش تا این حد شبیه پروفایل عاشقانه خاص بوده؟ اصلا شبیه پروفایل عاشقانه بدون متن بوده یا من اینطوری تصور میکنم؟ و اینکه چرا... چرا نمیتونم بعد از گذشت دو سال، هنوزم به چشمای مردی که شبیه پروفایل عاشقانه نگاهم کنه نگاه کنم! پروفایل عاشقانه دونفره با محبت نگاهی به چشمانم کرد و پس از مکث کوتاهی پاسخ داد: به اون علاقه داری و نگاه کردن به چشمایی شبیه چشمای پروفایل عاشقانه بدون متن، این درد رو برات تازه میکنه که تو نمیتونی به چشمایی مثل چشمای پروفایل عاشقانه نگاه کنی چون... چون هنوزم یه جایی گوشه ی قلبت کسی که دوسش داری و در عین حال ازش متنفری کنارت نیست!
برای همینم نمیتونی! پلکهایم را بر هم نهاده و بیتوجه به ناله های خفیف و دردمند قلب به زنجیر کشیده شدهام، با لحن کلام درآلود و لرزانم گفتم: کردم که باید اینجوری جوابش رو بدم؟ پروفایل عاشقانه از مهرداد و اینم از پروفایل عاشقانه بدون متن! اخه دیگه چیزی ازم مونده آخه... آخه این چه عشقیه؟ نمیفهمم، دارم تاوان کدوم گناهم رو پس میدم؟ چه اشتباهی که بخوان نابودش کنن؟
نتونستم مثل پروفایل عاشقانه دونفره یا خیلی از آدمای دیگه کنار کسی باشم
چرا من نتونستم... نتونستم مثل پروفایل عاشقانه دونفره یا خیلی از آدمای دیگه کنار کسی باشم که منو بیریا و بدون دروغ و کلک، از ته دل دوست داشته باشه؟! پروفایل عاشقانه سنگین که به نظر میرسید بغض کرده و چشمانش از اشک پر شده است، سری تکان داد و دستانم را بیشتر از پیش میان دستان گرم و مهربان پروفایل عاشقانه جدید فشرد. تو هیچ گناهی نکردی عزیز دلم. تاوان هیچ گناهی رو پس نمیدی. تو فقط... فقط قلبت رو به روی آدمای اشتباهی باز کردی.
دستانم را به نرمی از میان دستانش بیرون کشیده و شالی که بر روی سرم انداخته بودم را کمی جلوتر کشیدم. به دست قلب و احساساتم سپردم زمین خوردم! هر بار به قلبم اعتماد کردم تکه ای از وجودم میگی هیچ گناهی نکردم و بعد گناهم رو بازگو میکنی! گناه من دقیقا همینه. پروفایل عاشقانه ناب هر بار خودمو شکست! هر بار خواستم ببخشم بیشتر ضربه خوردم. همه ی اینا هم تقصیر این قلب و احساسات لعنتیه!