ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بهنام
بهنام
45 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل جواد
جواد
69 ساله از قم
تصویر پروفایل باران
باران
21 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل محمود
محمود
40 ساله از اهواز
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساناز
ساناز
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
32 ساله از تهران

عقد ازدواج موقت چگونه است؟

خیلی محکم دستم رو گرفته بود و صیغه عقد ازدواج موقت سعی در جدا کردنش داشتم! داخل حیاط که رفتیم، از چیزی که میدیدم مات شده بودم. عقد ازدواج موقت!

عقد ازدواج موقت چگونه است؟ - ازدواج موقت


آدرس عقد ازدواج موقت

تا خواست حرفش رو ادامه بده، آهنگ تموم شد و صدای جیغ و دست همه جا صيغه عقد ازدواج موقت پر کرد. سر جای قبلیم نشستم و آب آلبالوی خوشمزه و خنکم رو سر کشیدم. کمی که گذشته، خسته شدم و سمت در حیاط رفتم. زیاد مهمونی جالبی نبود. هرکی با کسی که دوست داشت صحبت میکرد و بقیه هم در حال خوردن بودن! هدف اورهان جون رو نتونستم تا اینجا بفهمم. لبهی استخر پشت خونه نشستم و کفشهام رو با هزار بدبختی درآوردم. انگار که مرض دارم! پاهام رو داخل آب انداختم و همون آهنگ رقصمون رو با صدای نسبتا صیغه ی عقد ازدواج موقت خوندم.

این آهنگ رو خیلی دوست داشتم. پاهام رو داخل آب تکون دادم و بلندتر خوندم صدای دانیال بلند شد: هوم، عقد ازدواج موقت قبلا گفته بودم صدات خیلی خوبه! الان نوبت خطبه عقد ازدواج موقت علیه. عقب برگشتم و نگاهی به دانیال و بعد به شرایط عقد ازدواج موقت انداختم. خب، صدا، صداست دیگه! حالا واسه صیغه عقد ازدواج موقت بهتر به نظرت میاد. آخ، ببین صدات هوش و حواس واسه آدم نمیذاره که! زود باش کفشهات رو بپوش داخل بریم بابا کارت داره. تا خواستم بگم چیکار؟ راهش رو کشید و رفت! زیر لب گفتم: بوزینه. حالا چطور دوباره کفشها رو پام کنم؟! بپوش خودم بندهاش رو میبندم. راست میگی؟

مگه متن عقد ازدواج موقت به تو دروغ هم میگم؟

مگه متن عقد ازدواج موقت به تو دروغ هم میگم؟ نه، تو خیلی پسر خوبی هستی! خیر ببینی الهی. بیا ببند. امیر با خنده سری تکون داد و جلوی پام زانو زد. با آرامش ذاتیش بندهای کفش رو بست و بلند شد. دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت: بلند شو، دیر شد. دستش رو گرفتم و بلند شدم. پشت لباس صيغه عقد ازدواج موقت با دست تمیزکردم. خطبه عقد ازدواج موقت یکم میترسم! وا، چرا آخه؟ نکنه خبر بدی بهم بگن؟ نترس، عقد ازدواج موقت کنارتم عزیزم. بیا بریم. دستش انواع عقد ازدواج موقت گرفتم و با هم به داخل رفتیم.

اورهان با دیدن ما نزدیک اومد و دست آزادم رو تو دستش گرفت. عزیزم. صیغه عقد ازدواج موقت الان میخوام حرفهایی بزنم که شاید ناراحتت کنند ولی میدونی که چقدر تو این دو هفته وابستت شدیم؟ بله. پس بعد شنیدن حرفام سعی کن خودت رو جمع و جور کنی و کنارم بیای. گیجشده سری تکون دادم و همراه شرایط عقد ازدواج موقت به سمت میز قبلی رفتیم.

صدای جیغی اومد و همهمهای توی سالن صیغه ی عقد ازدواج موقت شد.

اورهان به پشت میکروفون دیجی رفت و تا خواست لب باز کنه صدای جیغی اومد و همهمهای توی سالن صیغه ی عقد ازدواج موقت شد. چون همه ساکت بودن این جیغ ناگهانی همه رو ترسونده بود. خطبه عقد ازدواج موقت دستم انواع عقد ازدواج موقت گرفت و به سمت حیاط کشوند. خیلی محکم دستم رو گرفته بود و صیغه عقد ازدواج موقت سعی در جدا کردنش داشتم! داخل حیاط که رفتیم، از چیزی که میدیدم مات شده بودم. عقد ازدواج موقت! نمیتونستم چشم از روبهروم بگیرم. پسر جوونی که خونین و مالین رو زمین افتاده بود نمیتونست کیان باشه!

متن عقد ازدواج موقت چطور باور کنم پسرعموی عاشقم که برام برادرگونه غیرتی میشد، ُمرده بود! کی کشته بودش؟ چرا کشته بودنش؟! لعنتیها اون برام داداش بزرگه بود...! صیغه عقد ازدواج موقت نمیتونم باور کنم. صدای جیغ و همهمه هم از یه طرف اعصابم رو مغشوشتر میکرد. یواشیواش صدام بلند شد. جیغهای هیستیریک میکشیدم و گریه میکردم. همه آروم شده بودن و به منی که دیوانهوار بالای پسرعموم زجه میزدم نگاه میکردن. حقش نبود اینجوری مردن؛ اون خیلی جوون بود. شرایط عقد ازدواج موقت متن عقد ازدواج موقت رو تو بغلش کشید و دم گوشم زمزمه کرد: جان دلم! خوشگلکم.

ببین تو داری خودت انواع عقد ازدواج موقت اذیت میکنی. اون برنمیگرده. نیازی به این کار تو نیست. آروم شده بودم ولی انگار قلبم میلرزید! نگاهم رو به باغ زیبا، ولی خالی از جمعیت انداختم. هه! از ترسشون جوری رفته بودن که هیچکس حواسش نشده بود. مملکت ترسو! جوون مرده رو کی براش زار بزنه؟ کی دفنش کنه؟ خانوادش سکته میکنند! عمو پیر میشه. عقد ازدواج موقت میدونم. خاندان خرسندی کمرشون خم میشه...! حقش نبود؛ با لرزشی که تو بدنم بود و با همین فکرها از حال رفتم و دیگه چیزی نفهمیدم.

مطالب مشابه