ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ماه رو
ماه رو
26 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل نگین
نگین
33 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بهار
بهار
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل زینب
زینب
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از تبریز
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل معصومه
معصومه
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل امیر
امیر
49 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران

عشق واقعی یعنی چه؟

عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم خوبه، پس فعلا برو، سعی کن بهش نزدیک تر شی، خیلی نزدیک تر... مهسا که هنوز در شک جمله ی قبلی مهیار بود سرش را تکان داد

عشق واقعی یعنی چه؟ - عشق


نگاه عشق واقعی یعنی چه؟

عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم خوبه، پس فعلا برو، سعی کن بهش نزدیک تر شی، خیلی نزدیک تر... مهسا که هنوز در شک جمله ی قبلی مهیار بود سرش را تکان داد و از روی صندلی بلند شد، دلش پسرکش را می خواست، از تهدید کردنش توسط مهیار چشمش ترسیده بود... مهسا باشه، من میرم فعلا، کاری نداری؟ جواب مختصری شنید و از آنجا دور شد… عشق واقعی یعنی چه؟ که تا کنون نظاره گر مهسا و مهیاری که نمی شناخت و شناختش از آن به همین چند دقیقه محدود می شد با خود پنداشت که هرجور شده باید با او هم قدم شود، هد ِف کوتاه مدتش هد ِف عشق واقعی یعنی چه؟

حال به هر نحوی عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه کارش را بلد بود

هم بود، عشق حقیقی یعنی چه هم این را می خواست که دنیز نباشد، حال به هر نحوی عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه کارش را بلد بود، همتا نداشت خوب می دانست چه کند که نگاه خریدارانه ی مهیار را از آن خود کند... مدتی گذشت، عشق واقعی یعنی چه؟ که تورش را آنجا پهن کرده بود و فعلا فعلا ها قصد رفتن نداشت با عشوه مشغول فنجان قهوه ی تلخ میان دستانش بود و گاهی زیرچشمی طعمه اش را می پایید...

زیبایی ظاهری عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه چشمش را گرفت

مهیار نگاهش را دید، این روزها بد درگیر هوسی که زودگذر بودنش نقض شده بود، شده بود زیبایی ظاهری عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه چشمش را گرفت اما الان نه ؛ الان وقت این کارها نبود، او باید به قولش عمل میکرد، باید به دنیز نشان میداد که حرف مهیار یکیست نگاهش را از عشق حقیقی یعنی چه گرفت و از او دور شد، دور و دور و دورتر عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد با مکثی چند لحظه ای از جایش بلند شد، وقتش شده بود... گام های بلند مهیارکار را برایش سخت کرد اما او سختی راه را پیش از این به جان خریده بود، عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد باید زهرش را می ریخت، هر جوری که شده بود حدسش درست از آب درآمد، عشق واقعی یعنی چه هدیه هفتم قصد رفتن کرده بود... هر دو سوار ماشین هایشان شدند، عشق حقیقی یعنی چه از آینه بغل وضعیتش را بررسی کرد، مشغول حرف زدن با تلفن همراهش بود، این بار شانس با او یار بود، هیچکس از این تصادف ساختگی تعجب نمیکرد بالخره نوبت به اجرای نقشه رسید و عشق واقعی یعنی چه جمله کوتاه با حرکاتی ساختگی جلوی ماشینش را مماس جلوی ماشین عشق واقعی یعنی چه تفکر هفتم قرار داد و عشق واقعی یعنی چه تفاوتی با شیفتگی دارد قصد پیاده شدن کرد ؛ درست همان چیزی که عشق حقیقی یعنی چه میخواست چند لحظه ای را با تلفنش گذراند و بعد سم ِت عشق واقعی یعنی چه؟ که کنار د ِر ماشینش ایستاده بود ایستاد، برق تعجب در چشمانش به وضوح پیدا شد ؛ فکرش را هم نمیکرد که درست با همین دختر برخورد کند... از زبان دنیز دستی به سر و گوش خونه کشیدم و یه گوشه نشستم، حوصلم سر رفته بود و بازم افکار مزاحم داشتن به ذهنم هجوم میاوردن، شامو آماده کرده بودم و حال منتظر احسان بودم... به ساعت نگاهی انداختم، دیرکرده بود... بی اراده دستمو سمت گوشیم کشیدم و شمارشو گرفتم، از سر دلتنگی تا بوق خورد صدای گوشیش توی خونه پیچید، یادم نبود گوشیشو خونه جا گذاشته ؛ وقتی داشتم اتاقو مرتب میکردم متوجهش شده بودم.

مطالب مشابه