ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سیاوش
سیاوش
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
36 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل سحر
سحر
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل اردشیر
اردشیر
55 ساله از اهواز
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل سپیده
سپیده
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
40 ساله از دزفول
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
31 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شیرین
شیرین
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
41 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی
علی
40 ساله از شاهرود

عاشقی و دلدادگی

شهرام نی قلیان را روی میز عاشقی ممنوع کرد. راستی چی شد قضیه، عاشقی ها میکند دل گرچه می داند که غم هنوز هنگم این دختر کجا بود

عاشقی و دلدادگی - عاشقی


تصویر عاشقی عاشقان

سر فرصت بهتر که شدی زنگ بزن، خیلی حرف دارم برات. حرف بزنند را نمی فهمید. چرا داشت عقلش را کنار می گذاشت و احساسی تصمیم می گرفت؟ صدای منطقش را نمی نشید و تمام حواسش پی کوبش بی انتهای قلبش بود، قلب سرکشش هنوز هم عاشقی را به سمت چشمان عسلی دوست داشتنی اش می کشاند. با شنیدن صدای جیغ لاستیک ها مطمئن شد رادوین رفته، تکه ای از قلبش انگار از وجودش جدا شد، چیزی ته دلش می گفت: خدا رو شکر رادوین سمج تر از عاشقی ممنوع حرف هاست والا این رفتنش دیگه برگشت نداشت...

در اتاقش با کوچک ترین تیکی باز شد و قامت مادرش را بین چهار چوب اتاق دید. چی بهش گفتی این قدر پریشون رفت؟ تنهاتون گذاشتم که حرف هاتون رو بهم بزنید نه بدتر اعصاب هم دیگه رو خورد کنید.

عاشقی ممنوع زندگی ممنوع بعد از دقایقی بی خیال

اون دفعه بابات لگد زد به زندگیت این دفعه قراره خودت جفت لگد بزنی عاشقی ممنوع زندگی ممنوع بعد از دقایقی بی خیال دود قلیان دوسیب عاشقی ممنوع زندگی ممنوع را روی صورت رادوین فوت می کرد. اه نزن تو صورتم لامصب رو، حوصله ندارم. چرا باز کی پاچه تو گرفته سگی؟ عاشقی گر زین سر و عاشقی اصلا نمی فهممش، خیلی رو مخه حرف هاش امروز هرچی دلش خواست بهم گفت!

عاشقی ها میکند دل گرچه می داند که غم هنوز هنگم

شهرام نی قلیان را روی میز عاشقی ممنوع کرد. راستی چی شد قضیه، عاشقی ها میکند دل گرچه می داند که غم هنوز هنگم این دختر کجا بود این مدت، اون سنگ قبر چی می گه پس؟ خودمم نمی دونم هنوز گیجم، اصلا نمی تونم باور کنم هر بار می بینمش بر عکس گذشته که خودم رو کنترل می کردم لمسش نکنم، الان همش دلم می خواد لمسش کنم شده حتی ناخنم بگیره به پوستش ولی حس می کنم بودنش خوابه، می خوام حسش کنم مطمئن شم خواب نیست، رویا نیست... اما اون برعکس برداشت کرده رفتارم رو!

عاشقی گر زین سر و جدی نگاهش کرد.

عاشقی گر زین سر و جدی نگاهش کرد. یعنی چی، چه غلطی کردی مگه؟

عاشقی ممنوع زندگی ممنوع امروز بهم گفت چرا فکر می کنم چون مطلقه س می تونم باهاش بازی کنم، دلم می خواست سرم رو بکوبم به دیوار. چشمان عاشقی از تعجب گرد شد. کی جدا شده، عاشقی ممنوع من چه قدر عقب ام از همه چیز این رها مگه وقت و حواس می زاره واسم. زود باش کامل بهم بگو تا مرتضی نرسیده. تا رسیدن مرتضی کل اتفاقات این چند روز را بازگو کرد نقشه ی تمام شده شان را دوباره مرور کردند.

مرتضی چای اش را مزه مزه کرد و نی قلیان را از دست عاشقی گرفت. نکش دیگه سر درد شدم، همه خونه دوده! شهرام سوتی ندی فردا صبح به عاشقی ممنوع زنگ می زنی و برای تحویل دارو ها می پرسی. عاشقی ها میکند دل گرچه می داند که غم اگه گفت سفارش تون آماده ست، تو دو برابر بیشترش رو سفارش می دی. اگه زمان خواست خیلی طبیعی بهش زمان می دی؛ ما خودمون زیر نظرش داریم. رادوین تو بعد از این که داروها رو ازش تحویل گرفتی پیشنهاد همکاری دائم بهش می دی، عاشقی گر زین سر و جوری شاید بشه توی دم و دستگاهش نفوذ کرد. رادوین تخمه ای شکست و بین بحث پرید. 

مطالب مشابه