
خب...دوم اینکه...پس حلقت کو؟نکنه سوی چشمم کم شده.هان؟! خب نه! از دستم درش اوردم.جلل الخالق.سایت همسریابی توران 81 جدید بلند خندید و گفت: تازه اینکه چیزی نیست.اون گوشیه عتیقشم انداخت دور.استاد انگار با این حرف تیر خالص خورد و چشمهایش از تعجب قد یک نعلبکی گشاد شد.سایت همسریابی توران 81 جدید تکه ای ته چین برای سایت همسریابی توران گذاشت, تکه ای هم برای خودش کشید و مشغول خوردن شدند.
سایت همسریابی توران 81 جدید خنده ای کرد
اما استاد انگار خشکش زده بود.قیافه اش حسابی دیدنی بود.سایت همسریابی توران 81 جدید خنده ای کرد و برای همیشه گفت: استاد شما میل نمیکنید؟استاد به خودش آمد و گفت: هنوز این همه تغییر رو نمیتونم باور کنم.انقدرم تعجب آور نیستا استاد.چرا هست.بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی.بعید نیست فردا پس فردام تو یکی از اون پارتیایی که مرتب دعوتت میکنم و تو نمیای ببینمت.سایت همسریابی توران 81 جدید خندید و سایت همسریابی توران با تعجب گفت: استاد! پس شمام اهل حالی.پارتی مارتی تو دست و بالت داشتی منم دعوت کن.استاد خندید و منحرفی نثار سایت همسریابی توران کرد.
سايت همسریابی توران ظرفها را داخل سینک چید
ناهار را که خوردند سايت همسریابی توران ظرفها را داخل سینک چید و پرسید: کسی چایی میخوره؟استادمنکه نه.ممنون.تازه صرف شده.سایت همسریابی تورانم نم نمیخوام.بیشتر نیاز به یه خواب درست و حسابی دارم.خیلی خستم.بعد از ظهر مرکز نمیری؟نخیر.امروز دربست در اختیار شمام دختر همسایه.سايت همسریابی توران خندید: وقتی بهم میگی دختر همسایه یاد دختر چوپون میفتم.هر سه خندیدند.استاد بلند شد و گفت: من دیگه برم بچه ها.شمام استراحت کنید.سایت همسریابی توران جدید معترض گفت: استاد کجا؟ما تازه رسیدیم.بمونید.االن وقت موندن نیست.جفتتون از خستگی هالکید.قرار بعدیمون باشه تو یکی از اون پارتیای خفن که سر فرصت حسابی بتونیم باهم گپ بزنیم.
سایت همسریابی توران ۸۱ چشمهایش را ریز کرد
سایت همسریابی توران ۸۱ چشمهایش را ریز کرد و با بدجنسی گفت: استاد...اون پارتیا که جای گپ زدن نیست.جای عشق و حاله.متوجه شدید که! سایت همسریابی توران جدید نیشگون ریزی از بازوی سایت همسریابی توران ۸۱ گرفت که آخش بلند شد.استاد هم قهقهه بلندی زد و گفت: سایت همسریابی توران ۸۱ نصفت تو زمینه پسر جلب.حواسم بهت هستا.هر سه خندیدند.استاد ادامه داد: روزتون خوش بچه ها.از اینکه انقدر پر انرژی میبینمتون خوشحالم.در ضمن سایت همسریابی توران ٨١ جان! بزرگترین اشتباه زندگیتو امروز مرتکب شدی.سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر با تعجب نگاه استاد میکرد که استاد ادامه داد: گوشیتو نباید مینداختی دور.من آدمشو داشتم.جای زیر خاکی ردش میکردیم اونور کلی پول به جیب میزدیم.بد اشتباهی کردی دختر.باز صدای خنده هر سه بلند شد.