بعد از سالم با اریشگر گفت کار ایشون تا ده دیقه دیگه تموم میشه. شرایط صیغه ی ساعتی ک کارش تموم شد ماه شده بود واقعا عالی بود و موهاشو ساده دورش ریخته بود. مانیا هم وقتی بلند شد دیوونه کننده شده بود. شرایط صیغه ساعتی من خوشگلم یا مانیا؟ من هردوتاتون ماه بودین ماهتر شدین عالیه من بین همه تون چلقوز میزنم. مانیاشکسته نفسی نکن عزیزم بروبشین من رفتم رو صندلی نشستم. فرانک باید ابروهاتو بردارم و صورتتم اصالح کنم. شروع کرد ب آرایش کردن. کار من با شنیون یک ساعت و نیم طول کشید.
به خودم یه نگاهم کرد وای چه جیگری بودم ها تشکر کردم از آرایشگرو نفر بعدیم مامان جون بود رفتم از پیش پله ها صداش زدمو گفتم بهش که فرانک منتظرشه. وهیچ کی منو ندید ک رفتم تو اتاق شرایط صیغه ساعتی در مشهد لباسامو پوشیدم.بعدش یه نگاه ب خودم کردم سایه ام با لباسم ست بوو و یه رژ قرمز رو لبم و خط چشمی که چشای مشکیمو تو صورت سفیدم درشت تر نشون میداد. شرایط صیغه ساعتی از پایین پله ها صدام زد د یالا شرایط خواندن صیغه ساعتی دیر شد همه رفتن سوار ماشین شدن.رفتم مانتوی منجاقمو برداشتمو رفتم پایین از پله ها هیچ کی جز آذین نبود.
شرایط خواندن صیغه ساعتی چه ناز شدی.
شرایط خواندن صیغه ساعتی چه ناز شدی. وای.من میخوامت شرایط خواندن صیغه ساعتی شرایط صیغه ی ساعتی من جنبه ندارم ها ازین تعریفا نکن الان پس میفتم. شرایط صیغه ساعتیار وآرمان سوار ماشین جنسیسشون شدن و رفتن منو آذینم رفتیم سمت ماشین بابا کیان باباکیان ک دید از وقتی راه افتاده تو فکرم گفت دخترم نگران نباش همه چیز درست میشه لبخند زدمو گفتم ممنون شرایط صیغه ساعتی کنترل ضبط و برداشتو تا اونجا آهنگ گذاشت رسیدم یه باغ فوق العاده زیبا باهمه سالمو احوال پرسی کردن مامان و بابا کیان و بقیه منم ک کسی رو نمیشناختم ب تبعیت از اونا سالم میکردم باالخره نشستیم سرمیزی ک خالی بود و ب تعداد ما بود. مامان جون: عروس فقط عروسای خودم ببین چه میدرخشن. و رو کرد ب من و گفت فوق العاده ای عزیزم مانتو مو در اورم و گذاشتم رو صندلی کنارش نشستم. گفتم ممنون مامانی.
نیم ساعتی از مراسم گذشته بود ک احسان اومد سمتمون سلام به خانواده مدرس شرایط صیغه ساعتی در مشهد کو همه با لبخند جوابشو دادن با ما نیست جواب گوشیشو ندادهرچقد زنگ زدیم بیچاره عین بچه ای ک هم بازیش نیاد بادش خالی شد. چه بد رو کرد سمت منو گفت آبجی یه لحظه بیا رفتم جایی ک واستاده بود. احسان شرایط صیغه موقت ساعتی اگه اومد خیلی مواظبش باش. بعد از ظهر دیدمش خیلی داغون بود.نگرانشم یه لحظه ترس تموم وجودمو گرفت نکنه بالیی سرش اومده باشه راس میگی چشم ممنون ک گفتی حاال توام نمیخواد گریه ات بگیره واسش فقط گفتم مواظب باش تو مشروب خوردن زیاده روی نکنه. شرایط صیغه موقت ساعتی رفت و منم رفتم نشستم سر جام خندم گرفت از حرفشو گفتم چشم. آذین احسان چی گفت.؟
گفت شرایط صیغه ساعتی در مشهد رو ندیدم
هیچی گفت شرایط صیغه ساعتی در مشهد رو ندیدم؟اگه دیدمش مواظبش باشم. شرایط صیغه ساعتی: راست میگه آنا مواظبش باش. چشم بی بلا خوشگله. داشتم نگاه کسایی که میرقصیدن میکردم که دیدم بابا کیان. ..با. ..با...با این آریاست.یه کت شلوار خوش دوخت تنش بود.اولین باری بود ک اینطوری با کت شلوار میبینمش کراواتش ووووای مواشو.خیلی ساده زده بود باال اما واقعا اینم خوشگل بود ها ای ریششم نزده بهتر اینطوریم خوشگله. به مارسید. آخه پدر من من اونجا حالم بهتر دوس دارم تنها باشم باباکیان شرایط صیغه ساعتی در مشهد بشین پسرم اینجا کسی باتو حرفی نمیزنه نترس واسه خودت هرچقد دوست داشتی غصه بخور پسرم. حرص بخوری همه چی عوض میشه. خندم گرفته بود از حرفایی ک بابا کیان ب شرایط صیغه موقت ساعتی زد اما خب آریام حق داشت.