![تصویر سایت همسر یابی هلو جدید تصویر سایت همسر یابی هلو جدید](posts/2022/04/05/ctd0iqfbye9ql6cpiwx7a8zfbd5214ryomvvznga.jpg)
هیچ وقت نمی اومدم دنبالت.وای به حالت اگه بلایی سر سایت همسر یابی هلو جدید من بیاد هستی، وای به حالت اون وقت عزیزترین کستو جلوی چشمت پرپر می کنم. میای بیرون یا به پنل کاربری سایت همسریابی هلو جدید زنگ بزنم؟ مادر بیچارت بخاطر تو داره زیر دست و پای عمو و سینا له میشه، خاک برسرت که حتی به فکر مادرت هم نیستی.اگه بمیره میتونی اون دنیا جوابگو باشی؟ اون دنیا بخوره تو سرت، میتونی جوابگوی خودتو وجدانت بشی؟ اشک تو چشمام حلقه زد، باورم نمیشد که سینا انقدر وقیح شده باشه که به مادر من بی حرمتی کنه، همون مادری که برای پسرای شوهرش بیشتر از دختر خودش مادری کرده بود.
سایت جدید همسریابی موقت هلو مستقیم به چشمای من زل زده بود.وقتی اشک از روی گونه م روی دستش ریخت، از شدت ناراحتی چشماش رو بست و سرش رو به دیوار پشت سرم تکیه داد. سرم رو روی سینه ش گذاشتم و گریه کردم.
صدای جدیدترین سایت همسریابی هلو اومد
صدای جدیدترین سایت همسریابی هلو اومد که می گفت: میری یا به پنل کاربری سایت همسریابی هلو جدید زنگ بزنم؟ سایت همسر یابی هلو جدید منو از چی می ترسونی؟ من خودم شاکیم، نامزد برادرمو دزدیدین طلبکار هم هستین؟ ملتمسانه به چشمای پنل کاربری سایت همسریابی هلو جدید زل زدم تا دستش شل شد و گفتم: سایت همسریابی هلو ادرس جدید خواهش می کنم بزار من برم. بری چیکار کنی؟
چرا نمی فهمی؟تو اگه از این در بری بیرون همه چی تموم میشه من نمیزارم، نمیزارم همه چی تموم بشه، باهاش حرف میزنم، خفش می کنم، دهنشو می بندم هر کاری که بشه می کنم فقط نمیزارم تو و خانوادت قربانی عشق و جوونی من بشین. می فهمی چی داری میگی؟تو با رفتنت منو قربانی می کنی، من برات مهم نیستم؟ دروغ میگی، وگرنه انقدر بی رحمانه حرف نمیزدی، این عشقیه که منو تو با هم بدوش کشیدیم پس هر دوتامون باید تو تمام زندگی منی. قربانی بدیم. به چه قیمتی؟ به قیمت از دست رفتن آبروی یه خانواده؟ به جهنم، آبرویی که میخواد با ازدست دادن تو بمونه همون بهتر که نباشه.
سایت همسریابی هلو ادرس جدید تورو بزار من برم
سایت همسریابی هلو ادرس جدید تورو بزار من برم. آرومش می کنم.! بدون هیچ حرفی در رو باز کرد و اما جلوی در ایستاد و گفت: اگه بخواد باهاش بری، اینکارو می کنی؟ شکیبا میای یا بزنم به سیم آخر؟ دیگه فرصت نشد به سایت جدید همسریابی موقت هلو جواب بدم.کنارش زدم و از پله ها پایین اومدم. بادیدن من پوزخند زد و خیره نگام کرد. کامران به دیوار تکیه داده بود و مات و مبهوت به حرکات زن دیوونه ش نگاه می کرد.مهتاب و شمسی روی زمین نشسته بودن و سایت همسر یابی هلو جدید هم که انگار خشکش زده بود. سایت جدید همسریابی موقت هلو همونجا روی پله ها نشست، نگاه نفرت بارم رو به شکیبا دوختم و گفتم: چی از جون من میخوای؟
شکیبا همون دلی رو که دزدیدی.! پوزخندی زد و مسخره وار گفت: سایت همسریابی هلو ادرس جدید؟همون بدبختی که با یه چشم و ابرو دل و دینش رو فروخت؟نه اونواما فرهاد دلش رو از من نمیخواد!!! نمیگم، منظورم دل برادرمه.یادت میاد که...همون ورود به سایت جدید همسریابی هلو که سرشو میزدن و ته شو میزدن پیش تو بود.همون شاهرخی که کرور کرور هدیه و گل به پات می ریخت، طفلک سایت همسر یابی هلو جدید هم داره جونشو به پات میده، یادت میاد بخاطر شاهرخ با پنل کاربری سایت همسریابی هلو جدید و سینا دعوا می کردی؟سر اینکه استقلال بهتره یا پرسپولیس؟یادت میاد..همه ی این چیزایی رو که گفتی یادمه اما ورود به سایت جدید همسریابی هلو برای من مثل میثاق بود، مثل سینا بود...
مثل یه برادر، میثاق هم کم برای من کادو و گل نخرید پس یعنی دل اونم دزدیدم که هر کاری برام می کنه؟