![سایت صیغه موقت ایرانیان با تصویر سایت صیغه موقت ایرانیان با تصویر](posts/2021/07/07/ms9xdtkhyp2wyrbluqo5tgfvfc3sj7kidnrz0weo.jpg)
و دستش را به سوی سایت صیغه موقت ایرانیان نشانه میگیرد و فریاد میزند.
چه خبره صداتون رو بردید خانم؟ اونی که شاکیه ما هستیم! پسر شما به ناموس ما نظر داشته و غلط زیادی کرده، ما یه چیزی هم بهتون بدهکار شدیم؟ آزاده چشم و ابرویی نازک میکند و به جای سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت جواب علی را میدهد. نداره. کانال تلگرام صیغه ایرانیان این خاندان اشتهاشون خیلی خوبه. همیشه دنبال لقمه های حسابی دختر اگر کرم نداشته باشه و از خودش در باغ سبز نشون نده، کسی کاری باهاش میگردن ولی متاسفانه این دفعه لقمه خانم زیادی واسش بزرگ بود، خفهاش کرد!
سایت ازدواج موقت ایرانیان میخواد
تحمل لیچار گفتن های آزاده را ندارم. چپ چپ نگاهش میکنم و میگویم. خوب کاری کردم. هرکاری یه سایت ازدواج موقت ایرانیان میخواد. عرضهاش رو داری. دعوا میگیرد و هرکس به جان دیگری میافتد و بد و بیراه نثار یکدیگر میکنیم. ناگهان ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان از میان جمع فریاد میزند و چیزی را میگوید که سکوت همه جا را پر میکن هوی گیس بریده معتاد، کانال تلگرام صیغه ایرانیان و بابات خبر دارن شوهرت رو اونجا پیچوندی، با پول هاش اومدی اینجا، امثال سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت احمق من رو از راه به در میکنی؟
ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان کیفش را از روی میز چنگ میزند
بابا دست روی قلبش میگذارد و بی آن که نگاهم کند یک جمله در جواب او میگوید. ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان کیفش را از روی میز چنگ میزند و همراه آزاده سمت در خروجیبه احترام موی سفیدتون هیچی نمیگم خانم. فقط از خونه من برید بیرون! میروند. امیر دنبالشان میرود تا منصرفشان کند اما فایده ای ندارد. اوضاع خراب تر از این حرفها بود که با ماندن آنها بشود سر و سامانی به آن داد. هنوز از در خارج نشده اند که ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان به سمت جمعیت برمیگردد و انگشت تهدید به سویمان میگیرد. حرف آخرش را میزند و راهی میشود. دختر سمت پسر من بره، یا بخواد اسمش رو بیاره به سایت صیغه موقت ایرانیان چشمم رو رویمن این حرفها حالیم نیست.
دارم بهتون میگم اگر یه بار دیگه حتی سایه این فامیلی میبندم، یه کاری میکنم که جفت دخترهاتون بیان ور دلتون بشینن! مانده ام چرا تمام تالش هایم برای زندگی کردن جواب معکوس میدهد و هربار دست خالی و شکسته تر به اجبار زندگی را زندگی میکنم. پدرم روی زمین خوابیده است و هنوز دستش ر ا از روی قلبش برنداشته. زری و امیر مشغول جر و بحث هستند و مادرم دامن دامن اشک میریزد و با مشت به سینهاش میکوبد و نفرینم میکند. کنار پدرم مینشینم و سرش را روی زانویم میگذارم. برای بار اول است که رویش را از من بر میگرداند. قطره اشکش پایم را خیس میکند. تو چی کار کردی؟ اعتیاد؟ اینا چی میگ پیشانیاش را میبوسم. آنقدر غم در دلم جمع شده است که نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم. به سایت صیغه موقت ایرانیان من پاک شدم بابا. مزخرف میگن. علی روی عسلی کنار دستش مشت محکمی میکوبد و با پوزخند به مادرم میگوید: بفرما تحویل بگیر.
سرکار خانم پاک شدن! ازش بپرس ببین جایزه چی دوست داره واسش بخریم؟ مادرم چنگی به صورتش میزند و صدای نالهاش بلند میشود. سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت! من رو بکش، راحتم کن. به سایت ازدواج موقت ایرانیان رو حرومت کردم. سایت صیغه موقت ایرانیان از روی زمین ورت داره که با آبرومون بازی کردی. تا به خودم بیایم به سمتم حمله میکند و یقه تیشرتم را کانال تلگرام صیغه ایرانیان میزند و فریاد میکشد.