ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مریم
مریم
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
32 ساله از آمل
تصویر پروفایل عباس
عباس
32 ساله از شهریار
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
23 ساله از یزد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل حامد
حامد
34 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل هانیه
هانیه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل ندا
ندا
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل فتانه
فتانه
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
38 ساله از سبزوار
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
24 ساله از قم

سایت دوست یابی هلو از چه سالی فعالیت دارد؟

هووف... گرمم شده بود پنکه ایستاده کنار سالن رو روشن کردم و شبکه ها رو بالا پایین کردم و اهنگ شاد؟ ناخواسته نگه میدارم رو شبکه و شروع میکنم

سایت دوست یابی هلو از چه سالی فعالیت دارد؟ - سایت دوست یابی


آدرس سایت دوست یابی هلو

ثبت نام در سایت همسریابی هلو با صدای خش دار و بم و صدایی که انگار تحلیل میرفت زمزمه کرد: دیروز رفت از عمارت. با استرس زمزمه کردم: ببین میدونم دوران سختی رو داری سپری میکنی اما ازت میخوام یکم هواش رو داشته باشی برادری میکنی. هوفی کشید و باز هم صدای خش دارش تو گوشم پیچید: برس زودتر به خواهرت بهت احتیاج داره، به ثبت نام در سایت همسریابی هلو نه، به خواهرش احتیاج داره. زنگ زدم بهش آروم شم بسپارم بهش امانتم رو تا برگردم اما آشفته ترم کرد لب باز کردم: جا... وسط حرفم میپره: ببخشید باید برم. و بوق اشغال! قطع کرد همین؟؟ بلند شدم میز رو جمع کردم و خونه رو مرتب کردم سایت دوست یابی هلو رو فقط سر گرم کردم. همینطوری هم برای شام قرمه سبزی درست کردم کارها که تموم شد تازه فهمیدم چقدر گرسنمه ساعت نزدیک به چهار عصر بود... یکم سوسیس با نون باگد و مخلفات خوردم. شماره ی سایت دوست یابی هلو رو گرفتم اما جواب نداد سایت دوست یابی هلو رو گول میزدم که حتما خوابه حتما کلاسه حتما حمومه!

استرس ثبت نام در سایت همسریابی هلو رو خفه میکرد

استرس ثبت نام در سایت همسریابی هلو رو خفه میکرد میدونم. دور خونه چرخی زدم سر یخچال رفتم و در ترشی رو باز کردم عطرش باعث شد وسوسه بشم و کمی ازش بچشم. اما تمام جونم با آتیش یکی شد. با چشمای پر از اشک و تار شده دست دراز کردم بطری برداشتم و درش رو باز کردم و دهن انداختم تا فقط کمی از این آتیش و سوزش کم کنم. اما همین که قلپ قلپ خوردم تا ته روده و معده ام از سوزش تیکه تیکه شد. بطری رو از دهنم بلافاصله کندم. ناخواسته عق زدم این دیگه چه زهر ماری بودی؟ در بطری رو نمیدونم چطوری بستم و تو یخچال گذاشتم.

در یخچال رو بستم و سریع شیر آب رو باز کردم خم شدم و دهنم رو روی شیر انداختم. یکم آب خوردم، عقب کشیدم اما هنوزم دهنم کوره آتیش بود. هووف... گرمم شده بود پنکه ایستاده کنار سالن رو روشن کردم و شبکه ها رو بالا پایین کردم و اهنگ شاد؟ ناخواسته نگه میدارم رو شبکه و شروع میکنم به تکون دادن سایت دوست یابی هلو چم شده بود؟ گوشیم رو برمیدارم نمیدونم شماره کی رو میگیرم دلم هی ورجه ورجه میخواست.

صدای جانیار تو گوشی میپیچه: بله؟ مرد هم این همه سرد؟ با ناز خندیدم و زمزمه کردم: بیا خونه. انگار جا خورد چون مکثی کرد و زمزمه کرد: چیزی شده؟ جانیار کرواتم رو شل میکنم امروز هنوز چیزی نشده خسته شدم.به میز کنفرانس نگاه میکنم از همه حرف میزنن سایت ازدواج موقت رایگان و شونودم تو این جلسه خیلی به درد میخوریم بهشون تو دلم پوزخند میزنم...

سایت شیدایی اینجا فقط برای پیروزی

چیزی به متالشی شدنشون نمونده سایت شیدایی اینجا فقط برای پیروزی... برای ب. .. گوشیم ویبره میزنه تعجب میکنم گوشی رو از جیب شلوار بیرون میکشم با دیدن اسمش تمام جونم آروم میگیره درست مثل همیشه و همیشه... اتصال رو میزنم بخاطر جلسه خیلی آهسته حرف میزنم: بله؟ وقتی با ناز میخنده و ازم میخواد برم خونه دلم فرو میریزه این دختر استاد بیدار کردن احساسات منه. . استاد قلقلک دادن احساس سایت ازدواج موقت رایگان؟جا میخورم... 

مطالب مشابه