ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیرسام
امیرسام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
28 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از ری
تصویر پروفایل کوروش
کوروش
38 ساله از تهران

سایت دوستیابی موقت

اتفاقا خوشحالم میشن. سایت ازدواج موقت رایگان من نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم؟ کانال ازدواج موقت با عکس بابت چی؟ یه کم سکوت کرد

سایت دوستیابی موقت - دوستیابی موقت


سایت دوستیابی موقت با عکس

من شاکر نیستم، میثاق فهیم هستم. رویا آقا میثاق، اینجوری برای هستی هم بهتره. باشه، هرجور خودش مایله. با کمک دوستیابی موقت و رویا به اتاقم رفتم و وسایل ضروریم رو جمع کردم. هر 0 نفر تو ماشین فرزین نشستیم و به راه افتادیم.رویا سر خیابون خودشون پیاده شد.فرزین که جمع رو دونست گفت: هستی از اون وقتی که این اسم رو شنیدم دلم آروم نمی گیره؟شاهرخ کیه؟

ازدواج موقت سایت دلم نمی خواست

با اینکه ازدواج موقت سایت دلم نمی خواست راجع به این اسم توضیح بدم ولی با اکراه و بخاطر روشن شدن موضوع گفتم: کسی که از هر نظر مورد قبول خانواده م بود اما من قبولش نداشتم. فرهاد با عصبانیت گفت: بعدا راجع به این موضوع حرف میزنیم فرزین. می دونستم چه حالی داره، انقدر ناراحت و دلخور بود که حتی دلش نمی خواست راجع به من حرف بزنه.نمی تونستم سایت ازدواج موقت رایگان رو اینطوری ببینم. سرم رو به شیشه چسبوندم و به حال دل شکسته ی خودمو دوستیابی موقت اشک ریختم. سمیرا تمام حواسش به من بود.با دیدن حال نزار من خودشو بهم نزدیک تر کرد وبغلم کرد.فرزین هم از تو آینه هرازگاهی نگاهی به من و کانال ازدواج موقت با عکس می انداخت اما تنها کسی که بهم توجهی نداشت و تو افکار خودش غرق بود فرهاد بود.

تو دلم همش شاهرخ رو لعنت می کردم، همیشه قربون صدقه م می رفت و ابراز عالقه می کرد اما انگار امروز دلتنگی زیادی بهش فشار آورده بود که تمام حرف دل و عشق و رو با این شدت به زبون آورد و سایت ازدواج موقت رایگان منو اینطور آشفته کرد. بعد از کلی من من با صدایی گرفته، سکوت کشنده ی ماشینو شکست و گفت: پنل کاربری سایت همسریابی هلو اینجوری مامان و بابا اذیت نمیشن؟

کانال همسریابی موقت چرا اذیت بشن؟

کانال همسریابی موقت چرا اذیت بشن؟اتفاقا خوشحالم میشن. سایت ازدواج موقت رایگان من نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم؟ کانال ازدواج موقت با عکس بابت چی؟ یه کم سکوت کرد و بعد خیلی آروم گفت: بابت نجات دادن هستی از اون جهنم. سمیرا تشکر نیست.هستی فقط عزیز تو نیست، عزیز منم هست. فرزین ازدواج موقت سایت دوست خوبی برات میشه، پس دیگه گریه نکن. دوستیابی موقت که انگار تازه متوجه شده بود که من دارم مثل ابر بهار می بارم.

با تعجب نگاهی به عقب انداخت و با دیدن صورت خیس از اشکم، رنگ از چهره ش پرید. جعبه ی دستمال کاغذی رو از رو داشبورد برداشت و به سمتم گرفت.یه دستمال برداشتم و صورتم رو پاک کردم. فرزین جلوی یه آپارتمان شیک پارک کرد. همه پیاده شدیم. سمیرا با کلیدش در رو باز کرد. دستم تو دست پنل کاربری سایت همسریابی هلو بود.یخ کرده بودم، از سربار بودن خوشم نمی اومد. همه وارد آسانسور شدیم.آسانسور تو طبقه ی پنجم متوقف شد. کانال ازدواج موقت با عکس چند بار پشت هم زنگ خونه رو فشار داد، در باز شد و مرد مسن و خوش قیافه ای در رو باز کرد. با دیدنمون گل از گلش شکفت و گفت: به به، آفتاب از کدوم طرف در اومده که ما چشممون به جمال آقایون دکتر روشن شده؟

فرزین لبخندی زد و گفت: سالم آقاجون. سالم پسرم.مشتاق دیدار. فرهاد که تا اون لحظه اصال نخندیده بود، زورکی لبخندی زد و با اشتیاق گفت: سالم استاد، مهمون نمیخواین؟ اگه مثل تو عزیز باشه چرا که نه؟ ازدواج موقت سایت عزیزه باباجون، از دوستیابی موقت هم عزیزتره. دستش رو به سمت من گرفت و گفت: هستی.نامزد سایت ازدواج موقت رایگان. سرم رو پایین انداختم و باشرم سالم کردم.که با همون صدای گیرا و محکمش گفت: سالم به روی ماهت دخترم.خوش اومدین.بفرمایین داخل. مرد محترم و خوش صحبتی بود.تو همون برخورد اول ازش خوشم اومد، احساس کردم چند قرنه که می شناسمش. از جلوی در کنار رفت و مارو به داخل خونه راهنمایی کرد. مادر کانال همسریابی موقت با دیدنمون کلی ذوق کرد. وقتی چشمش به چهره ی رنگ پریده و چشمای قرمزم افتاد 

مطالب مشابه