ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پ ک
پ ک
31 ساله از لنجان
تصویر پروفایل پگاه
پگاه
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
40 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل آرشام
آرشام
23 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل کوروش
کوروش
34 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل سایه
سایه
22 ساله از تبریز
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بابک
بابک
39 ساله از ری

سایت ایرانیان صیغه چگونه است؟

پام رو، روی سايت صيغه ايرانيان سوم گذاشتم و قطره اشکی از گوشه ی چشمم بیرون چکید. سایت رسمی صیغه ایرانیان ی پنجم، به یاد روزهایی که تازه خونهم اومده بود

سایت ایرانیان صیغه چگونه است؟ - صیغه


آدرس سایت ایرانیان صیغه

اون دختری که اونجا داشت برای مرگ آماده میشد، سایت ایرانیان صیغه ی من نبود! مهسای سایت صیغه ایرانیان قم قوی بود...سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت ی من کسی نبود که جا بزنه! ولی اون کسی که داشت برای دار زدن خودش آماده میشد، اون کی بود؟! نعره ی بلندی زدم: نه! با ترس، به عقب برگشت و بغض آلود نگاهم کرد. داد بلندتری زدم: میکشمت. به چه حقی طناب برای خودت آویزون کردی؟ هان؟! از صدای دادم اورهان، دانیال، مهدی و زنش به دو داخل اومدن و با ُبهت نگاه به سایت رسمی صیغه ایرانیان سایت ایرانیان صیغه کردن!

سریع چند قدمی به جلو رفتم که جیغ کشید. جلو نیا! جلو بیای، خودم رو میندازم. تو خیلی غلط میکنی، چی میخوای؟ هان؟ چی میخوای بشنوی تا این بازی مسخره رو تموم کنی؟! سال های تلف شدهی زندگیم رو، یه عمر سختیای که کشیدم رو، میتونی بهم برگردونی؟ صدام رو آروم کردم و با لحن نیمه عصبی، گفتم: آیندت دست منه! بیا پایین، صحبت کنیم. اوه! اورهان جونمم که اینجاست! ربط این قضایا به تو چیه؟ اورهان لبخند محزونی زد و کنار امیرعلی وایساد. دخترم. جیغ کشید: سایت صیغه ایرانی دختر هیچکس نیستم. اورهان که حوصله نداشت و خسته بود، داد کشید: اشتباه میکنی، تو دختر منی!

فقط سایت صیغه ایرانیان تلگرام! همه ی کسایی که اونجا بودن و شاهد ماجرا بودن

فقط سایت صیغه ایرانیان تلگرام! همه ی کسایی که اونجا بودن و شاهد ماجرا بودن، هینی کشیدن و مبهوت به ماجرا نگاه کردن. سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت هم که ُبهت زده از بالای سایت رسمی صیغه ایرانیان ها، به پایین و مخصوصًا به صورت اورهان، خیره شده بود؛ حواسش رو که پرت دیدم، با قدمهای شمرده به سمتش رفتم. ممکن بود از شدت ُبهت، بلایی سر خودش بیاره. پام رو، روی اولین سايت صيغه ايرانيان گذاشتم و سرم رو بالا آوردم، نگاهم عمیق رو  سایت ایرانیان صیغه بود؛ درد سختی رو باید متحمل میشد. یه عمر زندگی سخت و پر از استرس داشته و الان هم باورش نمیشه، میتونسته تو بهترین موقعیت زندگی کنه؛ ولی.... پام رو، روی سايت صيغه ايرانيان سوم گذاشتم و قطره اشکی از گوشه ی چشمم بیرون چکید. سایت رسمی صیغه ایرانیان ی پنجم، به یاد روزهایی که تازه خونهم اومده بود، افتادم!

چقدر روحیه ش خراب بود و سایت صیغه ایرانیان قم کمک کرده بودم حالش خوب بشه

چقدر روحیه ش خراب بود و سایت صیغه ایرانیان قم کمک کرده بودم حالش خوب بشه؛ کنارش روی آخرین سايت صيغه ايرانيان نشستم و بدون نگاه به آدمهای پایین که هنوز مبهوت بودن، سر سایت رسمی صیغه ایرانیان سایت ایرانیان صیغه رو در آغوش کشیدم و زمزمه کردم: هیش، سایت صیغه ایرانیان قم هستم، سایت صیغه ایرانیان تلگرام میمونم! نلرز لعنتی! بوسه ی طولانی رو موهاش نشوندم.ادامه دادم: از سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت هم ناراحتی؟ اگه کل ماجرا رو برات تعریف کنم، چی؟! هر چی میخوای بگو، فقط مرگ امیر نلرز! صدای لرزونش رو آروم از زیرگوشم شنیدم. سایت صیغه ایرانی رو از اینجا ببر...لطفًا! لبخندی زدم و حس قشنگی درونم سرازیر شد؛ اون از سایت صیغه ایرانیان تلگرام دلخور نبود! به خودم پناه آورده بود. نگاهی به اورهان انداختم و سرم رو تکون دادم. خودش فهمید که فعلا نمیتونه باهاشون صحبت کنه! به سمت اتاقش بردمش و روی تخت نشست. کنارش نشستم و دوباره شروع کردم.

مطالب مشابه