ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
44 ساله از مشهد
تصویر پروفایل میلاد
میلاد
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل عرفان
عرفان
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل افسانه
افسانه
54 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
44 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل سحر
سحر
28 ساله از کرج
تصویر پروفایل پریا
پریا
41 ساله از تبریز
تصویر پروفایل آرش
آرش
44 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل هاشم
هاشم
43 ساله از ری
تصویر پروفایل سارا
سارا
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد علی
محمد علی
35 ساله از کرمان

زنان صیغه در ارومیه زیبا هستند.

صیغه در ارومیه انگشتم را گوشه لبش گذاشتم و رو به رویش روی زمین نشستم. زنان صیغه در ارومیه را با سرفه از کنج لبش برداشت و همان طور که سرفه می کرد.

زنان صیغه در ارومیه زیبا هستند. - صیغه


زنان صیغه در ارومیه

وقتی خواب بودی زن صیغه در ارومیه رو آماده کرد برد خونه، گفت که پرستارشون امروز میخواد ببردشون پارک برای گردش، از همون جا هم میره آشپزخونه.
سری تکان دادم. زنان صیغه در ارومیه را با فندک ساره که روی میز بود آتش زدم و همان جا نشستم. کام عمیقی اوهوم.

گرفتم و باز نگاهم از در باز ایوان سوی صیغه در ارومیه کشیده شد. حسین چند زن صیغه در ارومیه بود که عاشق مونا شدی؟

سازش را گوشه صندلی که روی آن نشسته بود به کنج دیوار تکیه داد و پاهایش را روی لبه پایینی صندلی گذاشت.

نفسش را پر سوز بیرون داد.

هجده زنان صیغه ای در ارومیه

لبخندی زدم و سر تکان دادم.

اونوقت اون چند سالش بود؟!

ل**ب پایینش را به زیر دندان گرفت و سر به زیر انداخت.

پونزده.

اونوقت...

نگذاشت حرفم را تمام کنم.

غم تلخی در صدای گرمش نشست: هفده سالش بیشتر نبود که جلوی چشمام پر پر زد...

زنان صیغه ای در ارومیه کف دستش را روی موهای کوتاهش کشید

زنان صیغه ای در ارومیه کف دستش را روی موهای کوتاهش کشید کاش اون شب نمیاومد پیشم.

کاش به حرف هیچ کس گوش نمیدادم و میموندم همون جا تا پدر و مادرش انتقام خون مونا رو ازم میگرفتن اونوقت دیگه مجبور نبودم تا آخر عمر اینجوری عذاب بکشم. از جا بلند شدم و سمت ایوان رفتم سیگار صیغه در ارومیه انگشتم را گوشه لبش گذاشتم و رو به رویش روی زمین نشستم. زنان صیغه در ارومیه را با سرفه از کنج لبش برداشت و همان طور که سرفه می کرد گفت: -من که زنان صیغه در ارومیه نمیکشم، اینو چرا به من دادی؟

اندوهی که بر دلم نشسته بود همه را یکجا در نگاهم ریختم.

-منم نمیکشیدم ولی حاال روزی ی پاکت میکشم تا شاید زنان صیغه ای در ارومیه با یه نخش یکی از غصه هام بسوزه و دود بشه... ولی دریغ از یک ار زن آرامش! پوزخند زهر داری زد. -درد تو با من خیلی فرق داره زن صیغه در ارومیه من عشقم رو، کسی رو که دیونهوار میپرستیدم با دستهای خودم کشتمش بعدش هم به جای قصاص خونش فرار کردم! میفهمی؟ من ترسو پنج ساله خودم رو اینجا حبس کردم که چی؟ که زنده بمونم؟ به نظرت من زندهام صیغه در ارومیه غم نگاهش انگار دقیقا هم رنگ غم صدایم شده بود.

دفاع کنی اما از بد روزگار اون خودش رو انداخت جلو و تیزی چاقوی تو قلبش رومنم عشقم رو کشتم منتها فرق کار من با تو اینه که تو چاقو کشیدی تا از عشقت شکافت اما عشق من خودش رو کنار کشید تا اون کارد تا دسته فرو بره توی قلب من! تو خیال میکنی من زندهام؟ آه سردی کشید و باز سراغ سازش رفت. انگار دردش فقط با زخم زدن به آن ساز زنان صیغه ای در ارومیه صیغه در ارومیهیام می یافت. یک قدمه به صیغه در ارومیه برداشتم. -امیر قول میدی کمکم کنی از این خراب شده برم؟ زنان صیغه در ارومیه را به نردههای بلند ایوان تکیه داد. قضیه به همین سادگی ها نیست. هم پول میخواد هم قدرت. اما شک نکن که بهت قول دادم کمکت کنم پس تا آخرش هستم.

مطالب مشابه