ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل احسان
احسان
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل میثم
میثم
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل پریزاد
پریزاد
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
28 ساله از ورامین

ربات جدید دوست یابی چگونه فعالیت می کند؟

یک نکته فقط داشت قضایای زلیخا؛ عاشق شدن ارزنده ترین لکه ی ننگ است دلم میگیره، چقدر لحظه شماری کردم برای این که ازم خواستگاری کنه، بگه عاشقمه

ربات جدید دوست یابی چگونه فعالیت می کند؟ - دوست یابی


آدرس ربات جدید دوست یابی

کجا برم؟ربات جدید دوست یابی تلگرام خودش کجاست؟ با اون میرم؟ پسر کلافه است از این که نمیتواند دختر را مجاب کند: ربات جدید دوستیابی واتساپ شما فقط آماده باشید ده صبح هر کس بجز من اومد دنبالتون در رو باز نکنید جایی نرید. من خودم رو میرسونم. چشمانش پر میشود چه خاکی بر سر کند اتفاق ها افتاده و او نمیداند. تلفنش را از روی مبل خم میشود و چنگ میزند شماره اش را میگیرد بوق آزاد... چرا کسی جواب نمیدهد؟ این سوال برای مرگش بس بود. سیامک دستی در موهایش فرو میکند بعید میداند این ربات دوستیابی بر اساس شهر فهمیده باشد که چه گفته؟

ربات دوستیابی بر اساس شهر متوجه حرف های من هستید؟

زمزمه میکند: ربات دوستیابی بر اساس شهر متوجه حرف های من هستید؟ گوشی اش در دستش خشک میشود و به سیامک نگاه میکند چند بار میخواهد تکرار کند ؟ به خودش مسلط میشود زمزمه میکند: باشه، ده صبح شما میاین، فقط بهم بگید کجاست؟ زمزمه میکند: تا فردا. عقبگرد می کند و از جلوی چشمان مات و مبهوتش فقط فاصله میگیرد. گریه اش میگیرد تن هاست و این دیوانه اش میکند، قرار بود بیاید، حافظی نکردیم قرار بود عاشقش باشد، عاشقش کند... داستان چه شد؟ چه کسی آخر داستانشان را به آتش کشید و خاکسترش کرد. صنم خم میشم و کیفم رو از روی زمین برمیدارم، برمیگردم روی مبل جا میگیرم صدای ربات جدید دوستیابی واتساپ بلند میشه: چی شد یهو عزیزم؟ لبخند سطحی میزنم: خوبم چیزی نیست.

اینبار صدای ربات جدید دوستیابی واتساپ: خوب نیستی بریم دکتر عمو جان ؟ نه ربات جدید دوست یابی تلگرام چیزی نیست بهتر شدم. از کمرم عرق سرازیر شد دروغ میگفتم چیزی بود چیزی تو شکمم... چشم میچرخونم ربات جدید دوست یابی نگاهم میکنه زیر چشمی، دلم گرم بودنشه برای من نیست اما آرامش هر لحظه تزریق میشه تو تک تک رگ هام با دیدنش با عطر تنش. شام در کنار خونواده ی رادفر صرف شد مجبور به چند تا دروغ بودم برای وجود دوست خیالی ام، دو ساعتی بودم و بعد از شام ربات جدید دوست یابی داوطلب شد برای رسوندنم. سوار ماشین شدیم حرف نزد فقط گاز داد. حرف نزدم و فقط فکرکردم به بلایی که قرار سر خواهرم بیارم با رفتنم... نامردی میکردم در حقش، کسی که حق به گردنم داشت. صداش بلند میشه: کجایی؟ ماشین ایستاده در خونه و من تو فکر خودم غرقم و فارغ از دنیا. نگاهش میکنم و صداش بلند میشه: اینجا نبودی نه؟ پوزخند دردآ وری میزنم: نه.

دستگیره در رو میگیرم که پیاده شم اما مکث میکنم... به خاطر ربات جدید دوست یابی... دستم رو میکشم، ماشین رو خاموش میکنه، فهمیده تر از این حرفاست و میفهمه که حرف دارم. مایل به طرف در هستم و صورتش رو نمیبینم زمزمه میکنم: مردش هستی که سنگین و رنگین برام مردون گی کنی؟ زمزمه اش صدای مردونه اش همه جونم رو به رعشه میندازه... مردش هستم که سنگین و رنگین محرمت باشم و اون بچه رو به پای من بنویسن. یک نکته فقط داشت قضایای زلیخا؛ عاشق شدن ارزنده ترین لکه ی ننگ است دلم میگیره، چقدر لحظه شماری کردم برای این که ازم خواستگاری کنه، بگه عاشقمه، چیه عار که نیست! تو تمام رویاهای دخترونه ام مرد کنارم ربات جدید دوست یابی بوده و بس... میخواستمش از دقیقه اول و بس... برنمی گردم سر به زیر با ناخن هام ور میرم نور مهتاب تو ماشین افتاده و من مسخ این فضا سکوت میکنم، صداش سکوت رو میشکنه: نظرت عوض شده چجوریاست؟

ربات جدید دوست یابی تلگرام بی گناه ترین و بی تقصیر ترینه

لبخند غمگینی میزنم و زمزمه میکنم: ربات جدید دوست یابی تلگرام بی گناه ترین و بی تقصیر ترینه، خوش نیست داغ نبودنم به دلش بمونه. زیر چشمی لبخند رو میبینم زمزمه میکنه: تحسین داره این خواهرانه... اما کاش وقتی که داشتی با دوست پسرت خوش و بش میکردی یاد داغ دل خواهرت میکردی. آتیش میگیرم و دم نمیزنم فقط زمزمه میکنم از لا به لای بغض بزرگ لعنتی: من مایل نبودم. مکث میکنه صداش خش دار میشه: دوستش داری؟ جا میخورم الان چه جوابی بدم؟ طولی نمیکشه که خودش آب دهن فرو میده و زمزمه میکنه: این چه سوالیه؟ مهر اثبات دوست داشتنش الان تو شکمته. و تیر آخر و خلاص... پلک محکمی میزنم زیر دلم چنان تیری میکشه که ناخواسته آی آرومی از زبونم خارج میشه، آروم ترین صدای ممکن بود اما گوش های اون میشنوه و به طرفم سریع میچرخه: چیه؟خوب نیستی؟

مطالب مشابه