ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابل
تصویر پروفایل مهیار
مهیار
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل صدف
صدف
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل سما
سما
30 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ویدا
ویدا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
37 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل حمید رضا
حمید رضا
54 ساله از کرج
تصویر پروفایل موژان
موژان
52 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل نبات
نبات
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل فاطیما
فاطیما
37 ساله از تهران

دیوار صیغه چگونه فعالیت دارد؟

کلید انداخت و در را باز کرد قدم اول را که برداشت با وحشت ایستاد دیوار صیغه قم روی مبل چه میخواست؟ حتما چشمانش دیوانه شده بودند؟

دیوار صیغه چگونه فعالیت دارد؟ - صیغه


ورود به دیوار صیغه

 کنارش زد و به سرعت تاکسی گرفت در لحظه آخر اسمش را از زبان عشقش شنید اما. .. از آن عشق فراری بود. سوار شد و آدرس را به راننده گفت. طولی نکشید که دیوار صیغه هم ریموت را زد و سوار شد گازش را گرفت. به خیابان ها چشم دوخته بود و مردم همیشه شاد را مینگریست دختران به کیسه های خرید! پوزخند تلخی زد حالا پی میبرد که وقتی خواهرش میگفت هرچیزی دل خوش میخواهد دستش را روی شکمش گذاشته بود نگران بود به او صدمه نخورد؟ باورش نمیشد همین نخود را دوست داشت؟ این نخود برای رفتن تمام آبرویش بس بود! چگونه ثابت میکرد تمام این سالها انگشت مردی را نگرفته یا مردی حتی به او دست درازی نکرده، حالا یک شبه؟ اثباتش سخت است. با کلمه ی: رسیدیم خانم. ماشین می ایستد پیاده میشود حساب میکند. کلید می اندازد و در را باز میکند با دیدن پراید عزیزش بغض میکند حتی دل خوش برای رانندگی هم نداشت؟ چه به روزشان اورد آن شب نحس ؟ چه به روزشان آورد آن نامه نحس؟ از پله ها بالا رفت، به قصد دکتر رفت و دست خالی بازگشت...

دیوار صیغه قم روی مبل چه میخواست؟

کلید انداخت و در را باز کرد قدم اول را که برداشت با وحشت ایستاد دیوار صیغه قم روی مبل چه میخواست؟ حتما چشمانش دیوانه شده بودند؟ پلک محکمی زد، چشم که باز کرد دید دیوار صیغه موقت لبخند میزند، چند وقت بود ارزوی دیدن لبخندش را داشت؟ چرا اینگونه باید عشقش را فراموش کند با بی عدالتی؟ جلو رفت و در را بست زمزمه کرد: نیشت ر و ببند.چطوری اومدی تو؟ کیفش را روی جاکفشی رها کرد به اتاق رفت؛ به او توجه نکرد انگار که وجود نداشت. لباس عوض کرد آستین بلند مخملی با شلوارش پوشید شال نازکی روی سرش انداخت به سالن برگشت باز به آشپزخانه رفت و کتری را روشن کرد. برگشت و روی مبلی نزدیکش نشست نگاهش کرد: چطوری اومدی تو؟ کلیدی در هوا تکان داد با دیدن کلید ساغر یاد شب آخر افتاد که برای سر کشی از خانه کلید را به دیوار صیغه قم سپرده بود.

زمزمه سر داد: چی میخوای اینجا؟ دیوار صیغه موقت با هر دو آرنجش روی زانوهایش تکیه میکند و سرش را سمت دیوار صیغه و چشمانش را در چشمان دیوار صیغه موقت تنظیم میکند با صدای مردانه اش نمیداند فقط دلبری میکند برای دیوار صیغه یزد: برادرم و خواهرت که رفتن، خواهرت بهم سپردت، حالا من تو رو یکی تحویل گرفتم، دو تا تحویل بدم؟ بغض دیوار صیغه باز سنگینی میکند آهسته میگوید: هیچ کس از تقدیر خبر نداره. دیوار صیغه قم باز حالتش را عوض کرد و به مبل تکیه کرد و با نمه اخم جذابش با فک قفل شده از حرص و عصبانیت گفت: تقدیرت این بوده خیلی راحت بهش پا بدی؟الان معلوم هست کدوم گوریه؟ میدونه باید پای کاری که کرده وایسته؟

چشمان دیوار صیغه یزد تار میشود

چشمان دیوار صیغه یزد تار میشود اما قصد گریه نداره هرگز... زمزمه میکند: نه خبری ازش ندارم، نمیدونم در چه حاله. هوفی میکشد دیوار صیغه قم و میگوید: آدرس؟ آدرس ازش داری؟ لبخند در اوری میزند چه کسی میداند بعد از مرگ آدرس کجاست؟ نه دقیقا. دیوار صیغه بلند میشود کاپشن در می اورد و در خانه رژه میرود برمیگردد رو به دیوار صیغه باز میدهد: فکر کن، آدرس بده خودم میرم سراغش.

مطالب مشابه