
-فکر نکنم الزم باشه دوست دختر من نازه ریمیکس صدای بچه کامل دلیل رفتارم رو برات توضیح بدم.
ولی چون حوصله کلکل کردن ندارم، فقط همین رو بدون که بعضی ها توی زندگی برای هم ساخته نشدن. حاال حتی اگر با زنجیر هم به هم ببندیشون، باز این زنجیر پاره می شه و این دوتا از هم جدا می شن. این نشدن ها رو، منطقی بشینه برای طرف مقابلش توضیح بده. البته بامنم نگفتم برین ازدوا ج کنین باهاش. ادم می تونه این تفاوت ها رو، احترام. -می گم درجریان نیستی نگو نه. این چیزارو دیگه توی چشم آدم نمی نویسن که. حتم ا با احترام اومدم جلو که دوست دختر من نازه ریمیکس صدای بچه کامل رسیدم به بی احترامی، در ضمن اگر اون قلب منطق می فهمید که اسمش قلب نبود، عقل بود. جمله آخرش را با کالفگی خاصی گفته بود. سکوت کرد. دیگر چیزی برای گفتن نداشت.
تقریبا حرف های دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه
تقریبا حرف های دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه را فهمیده بود و تا حدی می توانست رفتارش را درک کند اما باز هم این رفتار تند را برای دور کردن بیتا، درست نمی دانست. این بار اما چیزی نگف خب.
من یه راست می رم سراغ اصل مطلب. می خوای دوست دختر من نازه عاشقش شدم تازه رو ببینی؟ چشم بست. حواسش بود که برایش مفرد شده است. به سوالش فکر کرد. اگر تا یک هفته پیش به او می گفتند تو هفت روز بعد در اتوبان و پشت چراغ قرمز با دوست دختر من نازه ریمیکس در مورد دیدار با دوست دختر من نازه عاشقش شدم تازه حرف می زنی، قطعا به این جوک بامزه می خندید اما حاال.. .. زندگی اش پر شده بود از اتفاقات ناگهانی که تا یک ساعت قبلش برای او تنها طنز بودند و بس... جانش رفته بود تا همین را گفته بود. از صبح به ان فکر کرده بود. بایدآره... می رفت. دیدن دوست دختر من نازه عاشقش شدم تازه اخرین قدم بود. اگر این خان را هم می گذراند، می توانست زندگی بهتری بسازد.
زندگی که در ان غولی به اسم دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه ریمیکس وجود نداشت. تصمیم گرفته بود با دوست دختر من نازه ریمیکس رو باشد. درست بود که به ماجرای بین او و دوست دختر من نازه متولد اهوازه پی نبرده بود اما دوست دختر من نازه ریمیکس، نشان داده بود که قابل اعتماد است. دیشب هم که فهمید تمام زندگی اش را می داند، دیگر چیزی براپنهان کاری وحود نداشت با صدای او ازفکر بیرون آمد. -فکر نمی کردم این قدر زود تصمیم بگیری. -خیلی ام زود نیست از دیشب دارم روش فکر می کنم. -باشه. من با آقاجون هم نظر بودم. می خواستم راضی ات کنم تا بری. -یه سوال بپرسم؟ نگاهی گذرا به او انداخت: -بپرس محتاط و با مکث پرسید: -اون روز که رفتیم تهران...توی مکث اش باعث شد تا نگاهش را بار دیگر به دوست دختر من نازه مهرداد بدهد -خب. .. سریع گفت: شما اون موقع گذشته من رو می دونستین؟ دوست دختر من نازه ریمیکس جدی سر تکان داد: -نه... قبال گفتم که اون روز همه چیز تصادفی شد.... دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه ریمیکس دوست دختر من نازه ریمیکس صدای بچه کامل خیلی خطرناک شده.
باید مراقب اش باشم.
به همین خاطر مجبور شدم توی گذشته و زندگی ات کنکاش کنم.
به دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه ریمیکس
یکتا متفکر اهانی شد و تا رسیدن به خانه سکوت کرد. -همه ماجرا همین بود. نگاه نرگس زوم صورتش شده بود. میدانست تنفر او نسبت به دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه ریمیکس اگر بیشتر از خودش نباشد، کمتر نیست. یک ساعت و نیم از آمدنش می گذشت.
کسی جز نرگس در خانه نبود. از همان ابتدای ورود که با صورت گرفته نرگس مواجه شد همه چیز را برایش شرح داد. حال جای آن صورت گرفته دو چشم نگران و اشک الود جلوی صورتش بود. بعد از چند دقیقه سکوت صدای آرام نرگس بلند شد. -گفتم با اینا نرو نیا... این پسره رو هم از روی لج همینا اومده طرف تو. نفسش را محکم بیرون داد. منظورش آقاجون ودوست دختر من نازه قلبش پره احساسه بود.-مامان چه ربطی به اونا داره. حاال دوست دختر من نازه متولد اهوازه یه دشمنی با دوست دختر من نازه قلبش پره احساسه داره اصل مطلب اون مرده. حاال دوست دختر من نازه متولد اهوازه نه یک نفر دیگه رو می فرستاد. نرگس انگار که با خودش حرف بزند، ادامه داد: -آقام خدابیامرز می گفت مار از پونه بدش می اد در خونش سبز می شه حکایت ماست با این شیطان. به یک باره سرش را بلند کرد و رو به یکتا گفت: همون سال گفتم بیاین شکایت کنیم این رو کت بسته تحویل بدیم هی همه گفتن نه نمی شه. دوست دختر من نازه مهرداد کالفه موهایش را پشت گوشش داد. -مامان ما توی این قانون خراب شده مون برای اسیب روحی قانون درست درمونی نداریم. بابا درست گفت. اگه بر فرض ما می رفتیم می خواستیم محکومش کنیم چی می گفتیم؟ که این اقا که از قضا عمو این بچه ام هست و روانشناس.
هر شنبه به بهانه روانکاوی میاد این بچه رو از بهزیستی بر می داره و می بره و یه مشت مزخرف تحویلش می ده؟ ما مدرک داشتیم؟ کی باور می کرد؟ اصال ته تهش چی کارش