-اما و اگر نداره. من نه به خاطر هیچ کس، فقط به خاطر خودم میخوام برم. هر چی هم بشه باز گردن خودمه نه تو. خب؟
یزدان ناچارا سر تکان داد. -پس برو با آرامش بخواب. در ضمن من هیچی از بهار به مامان نگفتم. هنوز جواب پیام و زنگت رو نمی ده؟
یزدان "نه" آرامی گفت. از جا دوست دختر علیرضا جی جی و شد و مهربان گفت: این حرف رو فقط بزار جای یه حس دخترونه
چون من هیچ شناختی از او ندارم. به نظرم این جواب ندادنا یه جورایی خوب نیست و مشکوک می میزنه. قضاوت نمی کنم
اما من بادیدن میزان نفرت بین البرز و هامون تعجب نمی کنم اگه از بهار به عنوان یک طعمه برای تو استفاده کرده باشه.
از جا دوست دختر علیرضا جی جی و شد
دنبال ماجرا رو خودت بگیر. یزدان هم از جا دوست دختر علیرضا جی جی و شد. صدایش هنوز در رگه بود. -خودمم کم کم دارم
به همین نتیجه می رسم. باشه. به طرف اتاق هایشان رفتند. اسم دوست دختر علیرضا جی جی در اتاق را باز کرد که داخل برود
اما به یکباره به طرف یزدان چرخید و با مکث گفت: یزدان ا گر یک درصد حدس من درست بود، نمی خوام شکستنت رو ببینم
. بین این ادم های تازه وارد به زندگیم باز تو تنها تکیه گاهی. اگر درست بود با هم حلش می کنیم، باشه؟ در جواب لبخند
خسته ای زد و با لبخند سطحی گفت: چشم. شب به خیر. و به طرف اتاقش رفت. عکس دوست دختر علیرضا جی جی گوشی اش
را برداشت. ساعت از یک گذشته بود، فکر کرد که خواب است درنتیجه با ارسال پیامی از دوست دختر علیرضا جی جیدال تقاضای
وقت مالقات کرد. برای خواب اماده شد که صدای موبایلش علیرضا جی جی و دوست دخترش شد. پیام از طرف دوست دختر علیرضا جی جیدال
بود که انگار امشب آن بیخوابی های معروفش او را بیدار نگه داشته بود. مثل همیشه ساعت صبح را تعیین کرده بود. با کوک کردن
ساعتش به رخت خواب رفت. روز بعد، راس ساعت ده مطب دوست دختر علیرضا جی جیدال بود. صحبت هایشان بیشتر از دو ساعت
طول کشید. او معتقد بود که هنوز زمان زیادی از دیدارش باپدر و مادرش نگذشته و با توجه حمله ای که ان روز برایش اتفاق افتاده
و این که هنوز نیت امیر یل را نمی دانستند؛ این دیدار می تواند حکم خودکشی را داشته باشد اما عکس دوست دختر علیرضا جی جی
زیر بار نرفته بود و در اخر تا حدود زیادی او را قانع کرده بود تا به این دیدار رضایت بدهد. اما این بار با جدیت تمام قید کرده بود که
به هیچ عنوان تنها نرود و یکی را با خودش همراه کند. بعد از اتمام حرف هایشان عکس دوست دختر علیرضا جی جی علیرضا جی جی و دوست دخترش
شد تا کند که گوشی مژده دوست دختر علیرضا جی جی زنگ خورد. لبخند زد. مهرنوش خانوم بود. همیشه از دیدن عشق میانشان لذت میسالم
بانو. برد. این دو نفر اگر یک دیگر را نداشتند در این دنیا طاقت نمی آوردند. خواست بی صدا کند تا مزاحم مکالمه شان نشود که مژده
دوست دختر علیرضا جی جی دستش را باال اورد و لب زد: -وایسا. و دوباره مشغول حرف زدن ش-اره عزیزم. االن از مطب میام بیرون
یک ساعت دیگه خونه ام. -. ..... -نه میارم سوگلی ات رو. _.... -اونم چشم. کاری نداری؟ _.... -باشه . گوشی را پایین آورد و رو به
دوست دختر علیرضا جی جی گفت: مهرنوش گفت بدون دوست دختر علیرضا جی جی بیای خونه راهت نمی دم. با خونه هماهنگ کن
ظهر مهمون مایی. دوست دختر علیرضا جی جی دستش را روی چشمش گذاشت. چشم. اتفاقا می خواستم بیام بهشون سر بزنم.
پس حرفی نمی مونه بریم. وسایلش را برداشت و از مطب بیرون رفتند. در مسیر، تنها اهنگ های سنتی شجریان بود که سکوت ماشین را می شکست.
سنتی، تنها سبکی بود که مژده دوست دختر علیرضا جی جی آن را به عنوان اهنگ قبول داشت و حاضر نبود به هیچ عنوان از ان دست بکشد.
"رندان سالمت می کنند، جان را غالمت می کنند مستی ز جامت می کنند، مستان سالمت می کنند غوغای روحانی نگر، سیالب طوفانی
نگر خورشید ربانی نگر، مستان سالمت می کنند مستان سالمت می کنند خورشید ربانی نگر، مستان سالمت می کنند مستان سالمت می کنند
ای آرزوی آرزو، آن پرده را بردار از او من کس نمی دانم جز او، مستان سالمت می کنند مستان سالمت می کنند آن دام آدم را بگو، وان جان عالم
را بگو وان یار و همدم را بگو، مستان سالمت می کنند مستان سالمت می کنند.... (رندان مست_ محمدرضا شجریان") در مسیر جلو رستورانی
دوست دختر علیرضا جی جی مبنی بر اینکه
برای خریدن نهار ایستاد که با اصرار دوست دختر علیرضا جی جی مبنی بر اینکه دوست داشت خودش آشپز نهار آنها باشد، سرانجام تسلیم شد
و تا خانه راند. در این بین اسم دوست دختر علیرضا جی جی به مادرش خبر داد که ظهر را مهمان دوست دختر علیرضا جی جیران شده است
. حدودا ده سال بعد از شروع شدن پروسه درمانش، برای اولین بار به خانه آن ها آمده بود. همگی با هم امده بودند، پدر و مادرش،
اسم دوست دختر علیرضا جی جی و حتی یزدان نه ساله. ان روز مهرنوش خانم با لبخند گفته بود که اسم دوست دختر علیرضا جی جی
اولین مراجعه کننده ای است که به خانه دوست دختر علیرضا جی جیران راه پیدا کرده و دلیلش جز شباهت زندگی و سرنوشتی که از سر گذرانده بودند
، نبود. با صدای بوق ماشین، از فکر بیرون آمد. -نمی دونم باز این پسر کجا سرش گرمه. به غرهای دکتر خندید. -بازدر خراب شده که. من پیاده می شم.
و بدون درنگ، در را باز کرد و بیرون پرید. نزدیک در شد که در باز شد. با دیدن صورت سرخ بشیر که نفس نفس می زد؛ خندید. -باز کجا بودی؟
در را کامل باز کرد. دوست دختر علیرضا جی جیران با چشم غره بامزه ای که رو به بشیر رفت