
میدیدم که بلیط هواپیمای ایروان به تهران چطور برادرانه حمایتم میکند و همانند یک دوست پای صحبتهایم مینشیند و از کالم من به خنده میافتد و یا میگرید. و چون این حالت را برای بلیط هواپیما ایروان به تهران و لیلی نیز داشت، اطمینان داشتم که برای او همانند خواهری عزیز و با ارزشم و همین قلب بلیط هوایی ارمنستان به تهران آرام میکرد. برای دومین بار و پس از پویا که همانند دوست و برادرم بود، پسری را به عنوان دوست و برادر بلیط هواپیما ارمنستان به تهران میپذیرفتم و این برایم مایهی شادمانی و رضایت بود. بلیط هواپیما ایروان به تهران پسری عاقل و مهربان و البته شوخ طبع بود، او را اکثرا در کنار بلیط هواپیمای ارمنستان به تهران و مهمانیهایی که میگرفت میدیدیم و او همیشه دلمان را شاد و لبهایمان را خندان مینمود. روزها در پی هم میامدند و میرفتند و هر چه بیشتر میگذشت، بیشتر نسبت به حقیقت وجود کسی که رزرو بلیط هواپیما ایروان به تهران دنبال میکرد اطمینان خاطر مییافتم.
بلیط هوایی ارمنستان به تهران تعقیب میکرد
او در هر زمان و هر مکانی بلیط هوایی ارمنستان به تهران تعقیب میکرد و همراهم بود، اوایل از حضور او و ندیدنش به شدت کالفه و عصبی میشدم و دلم میخواست بدانم که او کیست و چرا به دنبال بلیط پرواز ایروان به تهران میاید اما بعدها به حضور او عادت کردم. تا جایی که میدانستم همین که پایم را از خانهمان بیرون بگذارم او نیز دنبال من خواهد امد! و اگر نمیآمد، حتی شاید نگرانش میشدم! به طرز عجیبی در این چند هفتهی اخیر، کمتر از گذشته به مازیار و جدایی تلخمان و عالقهام فکر میکردم، هم میتوانست به خاطر نوشتن رمان جدیدم باشد و هم همراهی تمام و کمال بلیط هواپیمای ارمنستان به تهران و بلیط هواپیما ایروان به تهران که لحظهای رهایم نمیکردند و نمیگذاشتند قطرهای اشک بریزم و ناراحتیای به دلم راه یابد. با وجود انان احساس میکردم بلیط پرواز ایروان به تهران خوشبختترین و محبوبترین بندهی هستم.
خرید بلیط هواپیما ارزان ایروان به تهران و پدرم میگذراندم.
بیشتر میخندیدم و وقت بیشتری را با برخالف این دو سال با خرید بلیط هواپیما ارزان ایروان به تهران و پدرم میگذراندم. به خرید بلیط هواپیما ارزان ایروان به تهران کمک میکردم و پای صحبتهای پدر مینشستم؛ همین موضوع هم باعث شد که پدر و بلیط هواپیمای ارمنستان به تهران را باری دیگر نزدیک به بلیط هواپیمای ایروان به تهران و همراه بلیط هواپیما ارمنستان به تهران احساس کنم و این بزرگترین لذتی بود که در این دو سال نصیب قلب بیچارهام شده بود. در اتاقم نشسته بودم و مشغول نوشتن بودم که با شنیدن صدای زنگ تلفن همراهم رشته ی افکارم پاره شد و سرم را به طرف تلفنم برگرداندم؛ بلیط هواپیما ایروان به تهران بود که زنگ میزد.