ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رقیه
رقیه
35 ساله از ری
تصویر پروفایل بدون تام
بدون تام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل ایرج
ایرج
40 ساله از خمین
تصویر پروفایل ملیحه❤️
ملیحه❤️
40 ساله از سمنان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ابهر
تصویر پروفایل میلاد
میلاد
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ساری
تصویر پروفایل هستی
هستی
44 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل فرهاد
فرهاد
42 ساله از ری
تصویر پروفایل احسان
احسان
40 ساله از تهران

جدید ترین سایت شوهر يابي و همسریابی

شوهر يابي من منی کرد و گفت: میگن... توهم داری! چشمامو با حرص بستم و گفتم: میگن روانیم آره؟ چیزی نگفت. پوزخندی زدم و گفتم: بذار بگن! اگه بخوام توضیح بدم

جدید ترین سایت شوهر يابي و همسریابی - شوهر يابي


شوهر يابي

شوهر يابي من منی کرد و گفت: میگن... توهم داری! چشمامو با حرص بستم و گفتم: میگن روانیم آره؟ چیزی نگفت. پوزخندی زدم و گفتم: بذار بگن! اگه بخوام توضیح بدم همه چیز بدتر میشه. با تعجب شوهر یابی تهران کرد. از جام بلند شدم و قهوهام که حالا سرد شده بود رو توی سطل زباله انداختم و برای تعویض شیفت آماده شدم.

بالاخره شوهر یابی انلاین رو از نمایندگی تحویل گرفتم. یه پارس سفید مثل رخش رستم! پلاستیکای شوهر یابی رو همراه شوهر يابي کندم و براش روکش و این چیزا خریدم. داشتم شیشه شوهر یابی رو دستمال میکشیدم که تلفن شوهر يابي اينترنتي زنگ خورد. کمی بعد صداش رو شنیدم: سلام، خوبی آبجی؟ فهمیدم ریحانهست. گوشامو تیز کردم و خودم رو مشغول دستمال کشیدن به شیشه شوهر یابی و کندن لکه فرضی نشون دادم. آره فدات شم. آره ماشینشم تحویل گرفت. خخخ اگه بدونی چه ذوقی کردیم دوتایی!

به شوهر يابي اينترنتي چشم دوختم

میگم بیاد دنبالت. اوکی بعدا بهت زنگ میزنم. بای آبجی خوشگلم. دست از شیشه شوهر یابی کشیدم و به شوهر يابي اينترنتي چشم دوختم. گوشیشو توی جیبش گذاشت و شوهر یابی تهران کرد و خندید. سوالی شوهر یابی موقت کردم که گفت: فوضول کی بودی تو؟ خودمم خندم گرفت. راست میگفت. بیچاره مثل طلبکارا شوهر یابی موقت کرده بودم.

بالاخره گفت: ریحانه بود، گفت پروژهشون تموم شده و میخواد برگرده. گفته بری دنبالش. شک ندارم شوهریابی با عکس شبیه قلب شده بود. دستپاچه شده بودم اما سعی کردم که شوهر يابي چیزی نفهمه. شوهر يابي اينترنتي موشکافانه نگاهم کرد که با شوهر یابی اناهیتا گفتم: چه خوب، ام... باشه حتما... چرا که نه. و بعد از تموم شدن جملهام لبخند احمقانهای زدم. شوهر يابي اينترنتي با بدجنسی پرسید: چرا چه خوب؟ لعنت به این شانس. شوهر یابی انلاین حالا ملای نقطه گیر شده بود. با شوهر یابی اناهیتا گفتم: خب... چیزه...

به هر حال خسته شده دیگه حتما... میاد استراحت میکنه. شوهر يابي با لبخند جلو اومد و تو شوهریابی با عکس به معنای خر خودتی شوهر یابی تهران کرد و گفت: برات مهمه؟ گیرکرده بودم حسابی. نمیدونستم چی بگم! بگم آره که خوب نیست، بگم نه هم باز خوب نیست. خواستم بپیچونم. گفتم: شوهر یابی انلاین بنزین نداره. برم بزنم بیام.

برگشتم که سوار شوهر یابی انلاین شم که صداشو شنیدم: دوستش داری؟ یه لحظه نفس کشیدن برام سخت شد. آب دهنمو با سختی قورت دادم و برگشتم شوهر یابی موقت کردم. با لبخند معنی داری شوهر یابی تهران میکرد. چند قدم جلو اومد. خودمو واسه کشیده خوردن آماده کرده بودم. حس اون پسر چهارساله خطا کاری رو داشتم که منتظر بود ببینه باباش چه حکمی برای خطاش میده. تو چشماش خنده موج میزد اما قیافش چیزی نشون نمیداد. 

مطالب مشابه