ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سیدمحمود
سیدمحمود
40 ساله از ساری
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل هستی
هستی
44 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بدون تام
بدون تام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل رقیه
رقیه
35 ساله از ری
تصویر پروفایل احسان
احسان
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل شاهو
شاهو
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایرج
ایرج
40 ساله از خمین
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ساری
تصویر پروفایل یوسف
یوسف
29 ساله از خارج از کشور
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ابهر

ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم برای کیست؟

ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم من پول تورو میخواستم چی کار؟ ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم شود. دوباره از جا بلند میشوم و سعی میکنم

ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم برای کیست؟ - همسریابی


ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم ایران

نیاوردی؟ کدومشون رو ببخشم؟ من که داشتم زندگیم رو میکردم، من که داشتم به درد خودم میمردم، چرا اومدی توی زندگیم؟ چی از جون من میخواستی؟ ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم دستی الی موهایش میکشد و شروع به راه رفتن میکند.

ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل دوستت داشتم

به ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل دوستت داشتم ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم ولی این دوست داشتن به جایی نمیرسه. ما تیکه هم نیستیم. با من خوشبخت نمیشی! چشمهایم را تنگ میکنم و به چشمهای پر فریبش مینگرم. بودی من از ژ اپن خروار، خروار پول آوردم که باید سهمت رو ازش بگیری، اما وقتینه! درد تو هیچ کدوم از اینایی که میگی نیست!

تو پول بود ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدل

درد تو پول بود ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدل! خیال کرده دیدی از این خبرها نیست. چمدونت رو بستی و رفتی! سرش را پایین میاندازد و با نوک کفشهایش روی سنگهای کف ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم میکشد. همین که نگاهش را میدز د، برای من کافیست تا صحت حرفهایم ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل به خودمحرف مفت میزنی ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم من پول تورو میخواستم چی کار؟ ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم شود. دوباره از جا بلند میشوم و سعی میکنم خودم را به پله ها برسانم. میخواهم قبل از برگشتن مادر و ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم از آن جا بروم. نگاهش نمیکنم تا خجالت کشیدنش را نبینم. هنوز خیلی مانده است تا دلم معنایراستی عروسیت هم مبارک!

دوست نداشتن را بفهمد! پاهایم را روی زمین میکشم و دستم را به نردههای پله محکم میکنم. نزدیک است با صورت روی زمین بیفتم اما همین که به سویم خیز برمیدارد تا دستم را بگیرد، خودم را جمع و جور میکنم و فریاد میکش سمت من نیا... دستت به من بخوره اینجا رو روی سرت خراب میکنم. از این شرمساری و ترحم هایش حالم بهم میخورد.

کمک نمیخواهم. با خودم عهد بستهام که دیگر از کسی کمک نخواهم حتی اگرخواستم کمکت کنم. بمیرم، کمک نمیخواهم چه رسد به ترحم! قبال هم میخواستی کمکم کنی یادت رفته؟ من به کمک زن های مردنما احتیاج ندارم. با زحمت دو پله پایین میروم اما صدایش که از پشت سرم شنیده میشود، بیشتر به رفتن مجبورم میکند. من نبود، هرچی سرت اومد از حماقت خودت بود! دلم برات سوخت لیال، خواستمتو با خودت چی فکر کردی؟

چرا یکی مثل من باید ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم زنی مثل تو بشه؟ ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم کمکت کنم ولی تو لیاقت نداشتی. تو مخصوصا این دردسرها رو برام درست کردی تا من رو مجبور کنی عقدت کنم، ولی کور خوندی... نمیخواهم اشکهایم را ببیند. ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل میکنم که پشت به او هستم و این باران سرازیر شده از چشمهایم را نمیبیند. دیگر پولش را هم نمیخواهم. پول آدم حقیری مثل او جز نکبت و بدبختی چیزی برایم نخواهد داشت! گاهی اوقات، تمام عمرت را میدوی تا به حقیقت برسی اما وقتی به آن می رسی، دلت میخواهد همه چیز را وارونه ببینی! وقتی ثبت نام سایت همسریابی دوهمدم زندگیام را ورق میزنم، میبینم صفحه به صفحهاش پر است از حماقتهای جسور انه من! اعتمادهای بی دلیل و ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم و دلبستگی نسنجیدهام که تمام هستیام را یک جا به یغما برد

مطالب مشابه