ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علی
علی
30 ساله از تویسرکان
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل ستاره
ستاره
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل سارا
سارا
23 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علی
علی
57 ساله از تهران
تصویر پروفایل رقیه
رقیه
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل عسل
عسل
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
29 ساله از تبریز
تصویر پروفایل امیرسام
امیرسام
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
32 ساله از قم

ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی با لینک مستقفیم

ثبت نام همسریابی بهترین همسر که سعی میکردم اشکم و کنترل کنم، ثبت نام در سایت همسریابی طوبی داشت حرفهای تند و تیزش رو ادامه میداد.

ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی با لینک مستقفیم - همسریابی مذهبی


ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی با عکس

صدای نازک بهار که توی گوشهام پیچید احساس کردم ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی به صدا در اومده. این موضوع قلبم و حسابی به درد وادار کرد شاید هم، به مُردن!. . . نمیدونم! دیدی؟... دیدی چه راحت ازت گذشت؟ دیدی به چه آسونی تونست بهت نامردی کنه؟ حالا بگو ببینم، ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی میخوای با نامردیش کنار بیای؟! به دستهی کاناپه چنگ زدم و ناخنهای بلندم بر اثر فشاری که تحمل ناپذیر بود، تا خوردند و درد چنان با سرعت به مغز استخوونم رسید که لحظهای چشم بستم! قصد این زن و مرد چی بود؟!

ثبت نام همسریابی بهترین همسر که سعی میکردم

میخوان من مرگ تدریجی رو هم تجربه کنم ولی به چه گناهی؟! ثبت نام همسریابی بهترین همسر که سعی میکردم اشکم و کنترل کنم، ثبت نام در سایت همسریابی طوبی داشت حرفهای تند و تیزش رو ادامه میداد. با خشونت بر سرم جیغ کشید: بگو چطور میتونی لعنتی؟! ها... ن؟! با چهرهی غضبناکش به سمتم یورش آوورد، گمون کنم میخواد دستهاش رو ثبت نام سایت همسریابی طوبی یقهی مانتوم بکنه ولی.. .

  1. با ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی ناگهانی که روی صورتش فرود اومد از حرکت متوقف شد
  2.  لبهام رو به بالا به گوشهای جمع شدند و حالت پوزخند به خودشون گرفتند.
  3. ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی الان از کی دفاع کرد؟ چرا دست روی زنی بلند کرد که خواهانش بود؟! آخ!
  4. هیچکس نمیدونه من چطور دارم با غمی که توی دلم مثل نطفهای که رشد میکنه، زندگی میکنم!

هیچکس مثل من نمیدونه که خندیدن با ویار غصه چه طعم تلخی داره! با فریاد ترسناک بهار از کاناپه جدا شدم و چند قدمی به عقب رفتم. تو یه آشغالی ثبت نام سایت همسریابی مذهبی!. . . ثبت نام در سایت همسریابی طوبی کسیِ که دو ساله جون و دلش منم، میفهمی م...ن! ولی به خاطر توی لعنتی روی من دست بلند کرد!. . . از زندگی ما چی میخوای؟ برو بیرون از زندگیمون!

من برم؟! اصل کجا برم؟! چرا همه میگن برو چرا نمیگن کجا باید رفت؟! من ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی گیجم من منگم، نمیدونم اونی که باید بره کیه! اشک ثبت نام همسریابی بهترین همسر تمام توانش روی نگاهم پردهای ضخیم کشید، پردهای که بند بود به یه پلک زدن! توی همین موقعیت سخت لبهام به سخنی تلخ از هم جدا شدند و زبون سنگینم شروع کرد به حرکت کردن.

ثبت نام سایت همسریابی طوبی رو ادا کردم

من هیچ وقت یه حیوون و توی زندگیم نگه نمیدارم، هر کی که لیاقت نداره میتونه بره... هری! ثبت نام سایت همسریابی طوبی رو ادا کردم منتها بلند و خشمگین! میخواستم با صدایی بلند به مردی که برای بار دوم واژهی در برابرم قد کشیده بگم که روی نامردها رو هم سفید کرده! ثبت نام در سایت همسریابی مذهبی خیلی نامردی میشنوی؟! لب گزیدم و با پلکی که زدم پردهی اشکی رو هم دریدم و قطرات شور و داغ گریه بودند، که روی گونهام خط کشیدند. سری برای آرتامی که فقط نگاهم میکرد تکون دادم و ثبت نام در سایت همسریابی طوبی زبون باز کردم. چیه آقاهه؟! دیدنی شدم نه؟!

ثبت نام سایت همسریابی مذهبی رو به طرفین باز کردم و لبخندی زدم که از مرگ بدتر بود. چهقدر حرف زدن سخته وقتی یه بغض گنده توی گلوی آدم بالا و پایین میشه. ببین... ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی که وقتی خبر مرگم به گوشت برسه، دیدنی میشی! بغضم ترکید و اشکهام مثل ترکش از چشمهام فرار کردند. با پشت دست دهنم رو پوشندم تا هقهقهام قطع بشه که موفقم شدم. سایت های همسریابی مجاز میگی اینی که دارن خاک میریزن روش همونی نیست که، کلی اذیتش کردم ناراحتش کردم؟! 

مطالب مشابه