![سایت ازدواج پیوند و کاربران سایت ازدواج پیوند و کاربران](posts/2021/08/02/d8w17hbjaknebag3rzirqxlvdwek0lfmytscyv9p.jpg)
در میان چشمهای پر از سوال سایت ازدواج پیوند خنده بلندی سر میدهم و بعد از قربان صدقه رفتن کسی که پشت خطم است، تماسم را قطع میکنم. سایت ازدواج پیوند نیک را گرد میکنم و با اشاره از او میپرسم:
چیه؟ سایت ازدواج موقت پیوند را تکان میدهد و چپ چپ نگاهم میکند. با کی حرف میزدی؟ سه ساعته داری واسش غش و ضعف میری! تابی به سر و گردنم میدهم. توام باور کردی؟ من و غش و ضعف رفتن یک شکالت در دهانش میگذارد و کمی از قهوهاش را مینوشد. پا روی پا میاندازد و سایت ازدواج دائم پیوند را بیخ لپش جا میدهد و با همان دهان پر شروع به حرف زدن میکند.
تو که راست میگی. لعنت به هرکی که دروغ میگه. خودم شنیدم داشتی میگفتی قربونت برم عزیزم. سایت ازدواج الکتروسنتی پیوند اصال معلومه چی کار میکنی؟ خودم هم نمیدانستم که چه میکنم اما به یک چیز اطمینان داشتم. اینکه دیگر چیزی به سایت ازدواج پیوند قلب در وجودم ندارم و نفرت از مردان تمام وجودم را پر کرده است. رو به روی قاب آیینه روی دیوار سالن میایستم و کمی به موهایم ور میروم. ناهار چی داری؟ هیچی؟
سایت ازدواج پیوند نیک بهتر که ناهار نداریم
بهتر! گوشه سایت ازدواج پیوند پایینش را به نشانه بی معنی بودن حرفهایم سایت ازدواج رایگان پیوند میدهد. چی میگی تو سایت ازدواج پیوند نیک بهتر که ناهار نداریم؟ یعنی چی آخه؟ لبخند کجی میزنم و کنارش مینشینم و دستم را پشت گردنش میاندازم. چشمان درشتش را گرد میکند. دستم را از پشت گردنم بر میدارد و خیره خیره سفارش دادم بیارن. برگ، جوجه، کوبیده. چیز دیگهام میخوای بگم بیارن؟ نگاهم میکند. خل شدی؟
میدونی پولش چقدر میشه؟ تازه تو کی غذا سفارش دادی که من نفهمیدم؟ من رو گذاشتی سر کار؟ به سادگی و پاکیاش سایت ازدواج الکتروسنتی پیوند میکنم. اما حس انتقام چشمانم را کور کرده اس گه همین سایت ازدواج دائم پیوند با تلفن حرف نمیزدم. خب سفارش غذا هم دادم دیگه. حرفم را جدی نمیگیرد. برای شستن فنجانش سمت آشپزخانه میرود.
برو بابا توام من رو گیر آوردی. سه ساعته داره هر و کر میکنه اونوقت میگه غذا سفارش دادم... کنار ظرف شویی، نزدیک او میایستم و یک لبخند سایت ازدواج رایگان پیوند روی لبم مینشیند. -چند وقته صبحها که میام سایت همسریابی ازدواج دائم پیوند رو باز کنم، یه پسره مدام پا پیام میشه، از جلو مدرسه بچه ها تا اینجا دنبالم میاد. چند دفعه باهاش دعوا کردم ولی ول کنم نیست. شماره آرایشگاه رو از روی تابلو برداشته. وقتی بچه ها صدام میکردن سایت ازدواج پیوند هم فهمیده بود، فکر میکنه آرایشگاه مال منه، خالصه انقدر زنگ زد تا باالخره باهاش حرف زدم!
محکم پشت دستش میزند و لبش را گاز میگیرد. چی میگی تو سایت ازدواج پیوند نیک یعنی تو با یه پسر بی سر و پای عالف که به قول خودت افتاده دنبالت، دوست شدی؟ خودم هم نمیدانم که چه میگویم اما، سعی میکنم بر سایت ازدواج الکتروسنتی پیوند سر پوش بگذارم. ول کن آهو سایت ازدواج پیوند. مگه خر مغزم رو گاز گرفته که با یه پسر بیست و چند ساله رفیق بشم؟ عصبانی سمت سالن برمیگردد و بلند فریاد میزند. پس چی؟ پس چی سایت ازدواج موقت پیوند اسمش چیه؟ تو سه ساعت با یارو هر و کر کردی، بهش غذا سفارش دادی، اسم این کار چیه پس؟ تو به کجا رسیدی سایت ازدواج رایگان پیوند هیچ معلومه چته؟ چهار انگشتم را خم میکنم و به بازویش میزنم. که خرش کنی و ازش سایت همسریابی ازدواج دائم پیوند بگیری. اینها رو من میشناسم.